تصاوير منتخب

۰

آیا امام حسین (ع) از کلمه « منوا علی » در جریان شهادت حضرت علی اصغر (ع) استفاده نموده است؟

شبهات محرم و عاشورا

آیا امام حسین (ع) از کلمه « منوا علی » در جریان شهادت حضرت علی اصغر (ع) استفاده نموده است؟

یکی از حوادث سخت و جانکاه روز عاشورا شهادت طفل شیرخوار و شش ماهه ی امام حسین (ع) ، حضرت علی اصغر (ع) است. در مورد این حادثه و این که چرا امام حسین (ع) طفل شش ماهه اش را از خیمه بیرون آورد و روبه روی دشمن قرار داد نظرات مختلف و متفاوتی وجود دارد . حتی بارها از مداحان در مراسمات عزاداری شنیده ایم که امام حسین(ع) تا هنگام شهادت حضرت علی اصغر(ع) بجز خدا از کسی درخواستی نکرده بودند ، اما برای نجات دادن جان طفل شیرخوارش رو به سپاه عمر سعد (لع) زد و از آنها خواست تا با مقداری آب منت بر وی گذاشته و جان طفل شیرخوارش را نجات دهند. و کلمه ی «منوا علی » را نیز به زبان می آورند و می گویند که حضرت سیدالشهداء (ع) از این کلمه در آن لحظه استفاده نموده است. اما با توجه به اینکه امام حسین(ع) ، امام معصوم است و چنین عملی از ایشان بعید به نظر می رسد ، سعی در این داریم تا نظرات و نقل و قول های مختلف پیرامون شهادت حضرت علی اصغر (ع) را بررسی کنیم تا مشخص شود که لفظ «منوا علی» آیا واقعاً توسط حضرت حسین (ع) بکار برده شده است؟

درباره حضرت علی اصغر (ع)

«عبدالله بن الحسین» طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) مشهور به «علی اصغر» بود. نام مادرش «رباب» دختر «امرء القیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن علیم بن جناب بن کلب» بود. مادر رباب «هند الهنود» دختر «ربیع بن مسعود بن مضاد بن حصن بن کعب بن علیم بن جناب»(1) بوده است.

عبدالله در مدینه النبی(علیه السلام) ولادت یافت.(2) سماوی می‌گوید: این که برخی گفته‌اند علی اصغر در کربلا ولادت یافته است، چندان درست نیست. در مدح رباب همسر گرامی او شعری به امام حسین(علیه السلام) داده شده است:


             اعمرک اننی لاحب دارا                          تکون بها سکینة والرباب


احبهما و ابذل جل مالی                        و لیس لعاتب عندی عتاب            


«به جانت قسم، من خانه‌ای را دوست دارم که در آن سکینه و رباب باشند؛ آنها را دوست دارم و تمام مالم را برای آنها خرج می‌کنم و هرگز خسته کننده‌ای مرا خسته نخواهد کرد.» (3)

امرء القیس سه دختر خود را در مدینه به ازدواج حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) و امام مجتبی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) در آورد که عبدالله و سکینه حاصل ازدواج رباب با امام حسین(علیه السلام) است.(4)


آیا امام(علیه السلام)على اصغر را به میدان برد؟

بعضى مى نویسند: امام فرزند شیرخوار خود را در جلو خیمه به عنوان وداع مى بوسید که ناگه تیرى آمد و بر گلوى طفل نشست. (5)

سید بن طاووس در لهوف مى نویسد: پس از آن که نداى طلب یارى امام (علیه السلام) بلند شد، صداى شیون زنان خیام برخاست. امام (علیه السلام) کنار خیمه آمد و فرمود: خواهرم زینب!

«ناوِلینى وَلَدِىَ الصَّغیر حَتّى أُوَدِّعَهُ، فَأَخَذَهُ وأَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَه، فَرَماهُ حَرْمَلةُ بْنُ کاهِل اَلأَسَدی(لع) (6)بِسَهْم فَوَقَعَ فی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقالَ لِزَیْنَبَ: خُذیهِ، ثُمَّ تَلْقَّى الْدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمّا امْتَلأتا; رَمى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّماءِ ثُمَّ قالَ: هَوْنٌ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ».

«فرزند خردسالم را بیاورید تا ـ به عنوان وداع ـ او را ببوسم، در این هنگام مردى به نام حرمله، فرزند کاهل اسدى، با تیر گلوى او را درید. امام (علیه السلام) خطاب به زینب فرمود: این کودک را از من بگیر و سپس مشت خود را از خون آن نازنین پر کرد و به آسمان پاشید و فرمود: تحمل آن بر من آسان است; زیرا در نظرگاه خدا هستیم.»

ابن اعثم کوفى نیز در «الفتوح» آورده است که امام (علیه السلام) در کنار خیمه، در حال وداع و بوسیدن کودک شیرخوار بود که تیرى آمد و بر سینه اش نشست و او جان داد و امام (علیه السلام) بدن او را دفن کرد.(7)

وى همچنین مى نویسد: امام (علیه السلام) على اصغر را به میدان آورد و فرمود: اى قوم، اگر من به زعم شم ـ گناهکارم، این طفل گناهى نکرده است، او را جرعه اى آب دهید. در این هنگام تیرى از سوى آن قوم آمد و بر گلوى طفل شیرخواره اصابت کرد و از آن سوى بر بازوى امام خورد. آن حضرت با دست خود تیر را از گلوى طفل بیرون آورد و او در دم جان داد. امام (علیه السلام) طفل رابه مادرش داد و فرمود: بگیر که از حوض کوثر سیراب گردید.

 آیا تقاضاى آب براى على اصغر، برخلاف روحیه والاى امام (علیه السلام) بود؟

در این باره اختلاف نظریه فراوان است; بعضى نوشته اند که امام(علیه السلام) خطاب به لشکر عمر سعد فرمودند:«اُسْقُوا هذا الرَّضِیعَ»;(8)«این کودک را سیراب کنید.»

استاد شهید مطهرى(رحمه الله)تقاضاى آب را برخلاف روحیه والاى امام (علیه السلام) مى دانند .(9)

ولى مرحوم آیتى که شهید مطهرى در کتاب هایش به او عنایت ویژه اى دارد و از ایشان به عنوان فردى برجسته در تاریخ اسلام در روزگار ما یاد مى کند«مى نویسد: امام کودک تشنه کامى را به دست گرفت و گفت:«یا قَوم إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذا الطِّفْلَ»(10)بعید نیست که امام (علیه السلام) على اصغر را به سوى سپاه عمربن سعد آورد به مردمان زمان خود و نسل هاى آینده بفهماند که حکومت طاغوتىِ اموى انسان ها را مسخ کرده و از هویت انسانى وانسانیت دور ساخته است، تا آنجاکه به جاى دادن آب به کودک تشنه لب، گلویش را با تیر دریدند.

علاّمه ملاّ احمد نراقى در طاقدیس، در باب حضور على اصغر (علیه السلام) در مقابل دشمن و چگونگى برخورد آنان با آن حضرت، چنین مى سراید:

هان! بیارید آن یکى فرزند من *** وان یکى نوباوه دلبند من

هین بیاریدش به قربانگه برم *** بهر مهمانى به سوى شه برم

مادرش را گر به پستان نیست شیر *** شیر جوشد از دم پیکان تیر

پس نهاد آن طفل بر قرپوس زین *** با نشاط آمد سوى میدان کین

پس به کف بگرفت آن دُردانه را *** سوخت هم دل خویش و هم بیگانه را

شربت آبى طلب کرد از عدو *** تامگر تر سازد آن کودک گلو

جانب صد تیر او را راست کرد *** عشق خونریزآنچه خود مى خواست کرد

شه گرفت آن طفل را بر روى دست *** گَرد خجلت بر رخ گردون نشست

چون پى قربانى اش بر کف نهاد *** شست دشمن از کمان تیرى گشاد

هین بگیر این جرعه آب زلال *** دیگر از بى شیرى اى کودک منال

آمد آن تیر و نشستن در گلو *** اى جهان دون، تفو بر تو، تفو

بر گرفت آن طفل خون آلود را *** آن ذبیح کعبه مقصود را

طفل خون آلوده در آغوش شاه *** شه عنان گرداند سوى خیمه گاه

کى پرستاران بگیرندش زمن *** دادم از پستان پیکانش لَبَن(11)

پرچم عشق حسینى بین که هفتاد و دو ملت *** در عجب از آن که هفتاد و دو تن جانباز دارد

اى بنازم آن سپاهى را که پیشاهنگ هنگش *** همچو اصغر، کودک شش ماهه اى سرباز دارد

 قبر على اصغر کجاست؟

نوشته اند که امام (علیه السلام) پیکر بى جان فرزند خردسالش را با خون گلوى او آغشت و با نوک شمشیر قبرى حفر کرد و او را در آن دفن نمود;(12)البته بر بدن او نماز نیز خواند .(13)

وى همچنین یادآور مى شود:«فَنَزَلَ الْحُسَین (علیه السلام) فَرَسه، وَ حَفرَ لَه بِطرف السیف، و رَماه بِدَمه، وَ صَلّى عَلَیهِ وَ دفنه».(14)

 چه مدت از عمر على اصغر مى گذشت؟

در ناسخ التواریخ آمده است، على اصغر شش ماهه بود و مادرش از شدّت عطش، شیرى در پستان نداشت تا به وى دهد.

و در مقتل منسوب به ابى مخنف مى خوانیم:«وَ لَهُ مِنَ الْعُمُرِ سِتَّة اَشْهُر»;«سن او شش ماه بود.»


شهادت حضرت على اصغر (ع) در کتب مختلف


هنگامى که امام علیه السلام شهادت خاندان وفرزندانش را دید و از آنان کسى جز امام و زنان و کودکان و فرزند بیمارش- امام سجّاد علیه السلام- نماند، ندا داد:

«هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللَّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیثٍ یَرْجُوا اللَّهَ فِی إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعینٍ یَرْجُوا ما عِنْدَاللَّهِ فِی إِعانَتِنا؟؛ آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى‏شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یارى کننده‏اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟».

با طنین افکن شدن نداى استغاثه امام علیه السلام، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام علیه السلام به خیمه‏ ها نزدیک شد و فرمود:

«ناوِلُونی عَلِیّاً ابْنی الطِّفْلَ حَتّى‏ اوَدِّعَهُ‏؛ فرزند خردسالم «على» را به من بدهید تا با او وداع کنم».

فرزندش را نزد وى آوردند. امام علیه السلام در حالى که طفلش را می ‏بوسید، خطاب به او فرمود:

«وَیْلٌ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ إِذا کانَ خَصْمُهُمْ جَدَّکَ‏؛ بدا به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدّت رسول خدا صلى الله علیه و آله با آنان به مخاصمه برخیزد؟». هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود که‏ حرملة بن کاهل اسدى‏، او را هدف قرار داد و تیرى به سوى وى پرتاب کرد و گلوى او را درید، خون سرازیر شد، امام علیه السلام دست‏ها را زیر گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خون‏ها را به سوى آسمان پاشید و گفت:

«اللَّهُمَّ إِنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا؛ بار الها! اگر در این دنیا ما (در ظاهر) بر این قوم پیروز نشدیم، بهتر از آن را روزى ما فرما».

بعد از شهادت آن طفل، امام علیه السلام از اسب پیاده شد و با غلاف شمشیر، قبر کوچکى کند و کودکش را به خونش آغشته ساخت و بر وى نماز گذارد (و دفن نمود). «15»
علّامه مجلسى مى‏افزاید: امام فرمود:



«هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ‏؛ این مصیبت بر من آسان است، چرا که در محضر خداست».

امام باقر علیه السلام فرمود: «فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ‏؛ از خون گلوى على اصغر که امام آنها را به آسمان پاشید، قطره‏اى به زمین برنگشت!».

در روایت دیگرى آمده است که امام حسین علیه السلام فرمود:

«لا یَکُونُ أَهْوَنَ عَلَیْکَ مِنْ فَصیلٍ، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ، فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا؛ خدایا! فرزندم نزد تو کمتر از بچّه ناقه صالح پیامبر نیست. خدایا! اگر پیروزى (ظاهرى) را از ما دریغ داشته‏اى بهتر از آن را روزى ما فرما!». «16»

معالى السبطین از قول‏ ابومخنف‏ شهادت طفل شیرخوار را به گونه دیگرى آورده است، مى‏گوید:

امام علیه السلام پس از شهادت على اکبر به خواهرش امّ کلثوم فرمود:

«یا اخْتاهُ اوُصیکِ بِوَلَدی الصَّغیرَ خَیْراً، فَانَّهُ طِفْلٌ صَغیرٌ وَ لَهُ مِنَ الْعُمْرِ سِتَّةُ أَشْهُرٍ؛ خواهرم! به فرزند خردسالم نیکى کن، او خردسال است و تنها شش ماه دارد».

امّ کلثوم عرض کرد: «برادرجان! این طفل به مدّت سه روز است که جرعه آبى ننوشیده است، از این گروه کمى آب بطلب!».

امام علیه السلام با شنیدن این سخن، طفلش را گرفت و به سوى دشمن روانه شد و فرمود:

«یا قَوْمِ قَدْ قَتَلْتُمْ أَخی وَ أَوْلادی وَ أَنْصارِی وَ ما بَقِی غَیْرُ هذَا الطِّفْلِ، وَ هُوَ یَتَلَظّى‏ عَطَشَاً مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ اتاهُ إِلَیْکُمْ، فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْماءِ؛ اى مردم! شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و کسى جز این طفل که بى هیچ گناهى از تشنگى می سوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سیراب کنید». «17»

و به تعبیر «نفس المهموم‏» امام علیه السلام فرمود:



«یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ‏؛ اى مردم اگر به من رحم نمی ‏کنید به این طفل خردسال رحم کنید». «18»

امام علیه السلام در حال گفتن این سخنان بود که بناگاه تیرى از سوى ستمگرى سیاه دل- حرملة بن کامل اسدى- حلقوم طفل را پاره کرد و از گوش تا گوش را درید. امام حسین علیه السلام کف دستش را زیر گلوى بریده طفل گرفت و چون از خون پر شد، آن را به آسمان پاشید و در روایت دیگر آمده است، امام دستانش را زیر گلوى طفل گرفت و گفت:

«یا نَفْسُ اصْبِری فیما أَصابَکِ، الهی تَرى‏ ما حَلَّ بِنا فی الْعاجِلِ فَاجْعَلْ ذلِکَ ذَخیرَةً لَنا فی الْاجِلِ‏؛ اى نفس! در برابر این همه مصیبت شکیبا باش! خدایا! تو مى‏بینى که در این دنیاى فانى چه مصائبى براى ما رخ داده، پس آن را براى روز رستاخیزمان ذخیره ساز!». «19»

در روایت دیگرى آمده است که امام علیه السلام گفت:

«اللَّهُمَّ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ دَعَوُنَا لِیَنْصُرُونا فَخَذَلُونا وَ أَعانُوا عَلَیْنا، اللَّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ، وَ احْرِمْهُمْ بَرَکاتِکَ، اللَّهُمَّ لا تُرْضِ عَنْهُمْ أَبَداً، اللَّهُمَّ إِنَّکَ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فی الدُّنْیا، فَاجْعَلْهُ لَنا ذُخْراً فِی الْآخِرَةِ وَ انْتَقِمْ لَنا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ‏؛ خدایا! تو مى‏دانى که اینان ما را دعوت کردند تا به یارى ‏مان بشتابند ولى ما را رها کردند و در برابر ما بپاخاستند، خدایا! باران آسمان را از آنان دریغ‏ دار و آنان را از برکاتت محروم کن. خدایا هرگز از آنان خشنود مشو.

خدایا اگر در دنیا، پیروزى را از ما دریغ داشته‏اى، آن را ذخیره آخرت ما قرار ده و از گروه ستمکاران انتقام ما را بستان». «20»


شهادت على اصغر علیه السّلام‏ - غم نامه کربلا


وقتى که امام حسین علیه السّلام دید همه جوانان و دوستانش کشته شدند، تصمیم گرفت خود به میدان رفته و با دشمن بجنگد، به میدان آمد و صدا زد:
هل من ذابّ یذبّ عن حرم رسول اللَّه، هل من موحّد یخاف اللَّه فینا؟ هل من مغیث یرجو اللَّه باغاثتنا؟ هل من معین یرجو ما عند اللَّه فی اعانتنا
، آیا دفاع‏کننده‏اى هست که از حریم حرم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم دفاع کند؟ آیا خداپرستى هست که در مورد ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسى هست که به امید آنچه در نزد خدا است از ما دادرسى کند؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه در نزد خدا است، به ما کمک کند؟
با شنیدن صداى مظلومانه امام حسین علیه السّلام، ناله و شیون بانوان حرم بلند شد، امام حسین علیه السّلام به در خیمه آمد، به زینب علیها السلام فرمود:
ناولینى ولدى الصّغیر حتّى اودّعه‏
، کودکم را به من بده تا با او خداحافظى کنم.
امام حسین علیه السّلام کودک را [که عبد اللّه یا على اصغر نام داشت‏] گرفت، همین که خواست او را ببوسد، در همین هنگام، حرملة بن کاهل اسدى او را هدف تیر قرار داد، آن تیر بر حلقومش نشست، و سر آن کودک را از بدن جدا نمود.
امام حسین علیه السّلام به زینب علیها السلام فرمود: این کودک را بگیر، سپس هر دو کف دستش را به زیر گلوى کودک گرفت، کف دستهایش پر از خون شد، آن را به سوى آسمان افکند و فرمود:
«هوّن علىّ ما نزل بى انّه بعین اللَّه‏
، آنچه اندوه مصیبت را برایم آسان کند، این است که خداوند می بیند.»
امام باقر علیه السّلام فرمود: «از این خون، قطره‏اى به روى زمین نریخت.»
در روایت دیگر مطلبى دیگر آمده که به عقل نزدیکتر است، زیرا آن وقت، وقت وداع با کودک نبود، چه آنکه امام علیه السّلام به کار جنگ اشتغال داشت، بلکه خواهرش حضرت زینب علیها السّلام از خیمه بیرون آمد و به برادر گفت: «برادرم! این پسر تو است که سه روز از عمرش گذشته که هنوز آبى نچشیده است، براى این نوزاد اندکى آب تحصیل کن.»
امام حسین علیه السّلام آن نوزاد را به دست گرفت، و به دشمنان خطاب نموده و فرمود:
یا قوم قد قتلتم شیعتى و اهل بیتى، و قد بقى هذا الطّفل یتلظّى عطشا، فاسقوه شربة من الماء
، اى مردم! شما شیعیان من‏ و خویشان مرا کشتید، و از آنها همین کودک باقى ماند، که از شدّت تشنگى، دهان را باز و بسته می ‏کند، او را با اندکى آب، سیراب کنید. هنوز گفتارش تمام نشده بود که یکى از دشمنانش او را هدف تیر قرار داده، به طورى که آن تیر سرش را از بدنش جدا نمود، در این هنگام امام حسین علیه السّلام دشمنان را به مجازاتهاى سخت الهى به همان گونه که بعدا مختار و غیر او با آنها رفتار نمود، نفرین کرد.


شهادت على اصغر (ع ) - لهوف


چون حسین علیه السّلام قتلگاه جوانان و یارانش را نگریست، براى جنگ با دشمن با نفس نفیس خود عزیمت فرمود، و ندا در داد: «آیا مدافعى هست که از حرم رسول اللَّه دفاع کند؟ آیا خداشناسى هست که در حقّ ما هراس خدا را در پیش گیرد؟

آیا فریادرسى هست که به امید رحمت خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه در نزد خداست ما را یارى رساند؟».

در این وقت ناله زنان بلند شد، و امام به باب خیمه آمد و فرمود: خواهرم زینب، بچه کوچک‏ مرا بیاور تا با وى وداع گویم، امام او را گرفت تا ببوسد، حرملة بن کاهل‏(یا عقبة بن بشر ) تیرى انداخت که آن گلوگاه کودک را سوراخ کرد، امام به زینب فرمود: او را بگیر».

بعد خون صغیر را با دو کف دست بگرفت تا پر شدند و آن خون را بسوى آسمان پاشید و فرمود: «چه آسان است آنچه در محضر خدا بر من وارد می آید!».

امام باقر علیه السّلام می فرماید: از آن خون قطره‏اى به زمین فرود نیامد.

از طرق دیگر روایت شده که آن به عقل نزدیکتر است، چه زمان و حال زمان تودیع با کودک نبود زیرا امام به حرب و جنگ اشتغال داشته، و همانا زینب خواهر امام علیه السّلام کودک را آورد و گفت: این طفل تو سه روز است که آب نیاشامیده، برایش آبى طلب کن.

امام علیه السّلام کودک را بر روى دست گرفت و فرمود:

(یا قوم قد قتلتم شیعتی و أهل بیتی، و قد بقی هذا الطفل یتلظّى عطشا، فاسقوه شربة من الماء)

، «اى قوم! شیعیان و اهل بیتم را کشتید و فقط این طفل باقى مانده که از عطش بخود می پیچد، او را با شربتى از آب سقایت کنید».

در بین سخنان امام مردى از دشمن تیرى انداخت که کودک را گلو برید، و امام آنان را نفرینى کرد آن گونه که به دست مختار و دیگران گرفتار آمدند.


آنچه مسلم است و در این منابع نیز به آن اشاره شده اینست که اگر امام (ع) حضرت علی اصغر (ع) را برای سیراب کردن نیز به بیرون خیمه ها برده باشد ، از لفظ «منوا علی» برای طلب آب استفاده ننموده و این لفظ بعدها توسط برخی نویسندگان ، شاعرین ومداحان وارد مقتل شده است. و قطعاً بکار بردن چنین الفاظی دور از شأن اهل بیت (ع) است و جا دارد شاعرین و مداحان محترم  دقت بیشتری در این زمینه داشته باشند تا نسبت ناروایی به اهل بیت (ع) نچسبانند.


---------------------------------

فهرست منابع:


1-  مقاتل الطالبیین، ص 89 .

2-  ابصارالعین، ص 54 .

3- ابصارالعین، ص 54، مقاتل الطالبیین، ص 90 .

4- ابصارالعین، ص 54 .

 5ـ تتمة المنتهى: شیخ عباس قمى، انتشارات داورى / قم

6- تجارب الاُمم: أبوعلى مسکویه الرازى 421 ه .)، دارسروش / طهران

7-  تحفة الأحباب: ابن شعبة الحرّانى (قرن چهارم هجرى) مؤسسة النشر الاسلامى / قم.

8-  تذکرة الخواص: سبط ابن الجوزى (654 ه .) مکتبة نینوى ـ تهران

9 ـ تزکیة النفس: پرورش روح; سید محمد شفیعى

10 ـ تفسیر البرهان: سید هاشم بحرانى (1107 ه .)

11 ـ تفسیر الصافى: فیض کاشانى (1091 ه .) مؤسسة الاعلمى / بیروت

12 ـ تفسیر الکبیر: فخر رازى، محمد بن عمر بن الحسن (606 ه .)

13 ـ تمدّن اسلام: جرجى زیدان

14 ـ تنزیة الأنبیاء: سید مرتضى علم الهدى (436 ه .) منشورات الشریف الرضى / قم

(15) مقتل الحسین خوارزمى، ج 2، ص 32 و بحارالانوار، ج 45، ص 46
(16) بحارالانوار، ج 45، ص 46- 47
(17) معالى السبطین، ج 1، ص 418
(18) نفس المهموم، ص 349
(19) معالى السبطین، ج 1، ص 419
(20) ینابیع المودّة، ج 3

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تا 1439...

جستجو

بایگانی

پربازديدها

آخرين نظرات

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی