تصاوير منتخب

۰

حکومت اسلامی آندلس ؛ از پیدایش تا سقوط

ادیان و فرقه های ضاله

حکومت اسلامی آندلس ؛ از پیدایش تا سقوط

از احوال گذشتگان به منظور عبرت آموزی و هدایت انسانها سخن به میان آورده می شود.

در سوره آل عمران آیه ۱۳۷ آمده است: «قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین»

پیش از شما سنت هایی وجود داشت (که هر قوم طبق اعمال خود سرنوشت هایی داشتند که شما نیز همانند آن را دارید) پس در روی زمین گردش کنید و مشاهده کنید که عاقبت تکذیب کنندگان آیات خداوند چگونه بوده است." 

موقعیت جغرافیایی اسپانیا:

اسپانیا یکی از مراکز مهم انتقال تمدن اسلامی به اروپا و همچنین پل ارتباطی میان شرق و غرب در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در طول مدت ۸۰۰ سال بوده است. این کشور در جنوب غرب اروپا با کشور دیگر یعنی پرتغال شبه جزیره ایبری را تشکیل می دهند.

ورود مسلمانان به آندلس:

درسال ۸۹ هـ.ق ولیدابن عبدالملک خلیفه اموی موسی ابن نصیر را به حکومت آفریقیه (شمال آفریقا) منصوب کرد. در ادامه فتوحات مسلمانان در قرن هفتم و هشتم میلادی در شمال آفریقا با توجه به زمینه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی و از جمله کاهش بارندگی و خشکسالی و نیز اختلافات داخلی بربرهای تازه مسلمان شده آن منطقه در صدد برآمدند با کشف مناطق جدید و تصرف آن مشکلات خود را تا حدودی حل نمایند. درهمین ایام اطلاعات

اوضاع داخلی اسپانیا از جمله بی عدالتی های اجتماعی و فاصله طبقاتی که در یک طبقه عده ای از ویزیگوتها و اشراف محلی و کشیشان کلیسا در رفاه و آسایش کامل بوده و طبقه دیگر یعنی کشاورزان وابسته به زمین و غلامان و بردگان در رنج و مشقت بودند زمینه را برای دخالت یک نیروی خارجی فراهم ساخت.

و گزارشاتی از ثروت و اقتصاد اسپانیا و خاک حاصلخیز آن به دست مسلمانان رسید و آنان وادار به تسخیر اسپانیا شدند.  اوضاع داخلی اسپانیا از جمله بی عدالتی های اجتماعی و فاصله طبقاتی که در یک طبقه عده ای از ویزیگوتها و اشراف محلی و کشیشان کلیسا در رفاه و آسایش کامل بوده و طبقه دیگر یعنی کشاورزان وابسته به زمین و غلامان و بردگان در رنج و مشقت بودند زمینه را برای دخالت یک نیروی خارجی فراهم ساخت. با توجه به زمینه های یادشده درسال ۹۲هـ.ق در زمان خلافت ولید اول سپاهی مرکب از مسلمانان عرب و بربر به قصد فتح اسپانیا اعزام شدند. طارق سپاهیان خود را  از تنگه میان مراکش و اسپانیا عبور داد و از آن تاریخ به بعد این تنگه به نام جبل الطارق نامیده شد.  طارق هنگامی که وارد اسپانیا شد که «رودریک» یا «آذرنیوگ» پادشاه آن سرزمین مشغول فرونشاندن شورش های داخلی کشور خود بود. رودریک با شنیدن خبر حمله مسلمانان به پایتخت بازگشت و به جنگ با مسلمانان پرداخت، اما لشکر رودریک شکست خورد و خود نیز به روایتی کشته شد. تاریخ اسپانیای اسلامی در این زمان یعنی از ورود طارق ابن زیاد به اندلس درسال۹۲هـ.ق تا ۸۹۷هـ.ق که آخرین بازمانده های مسلمانان از اسپانیا اخراج شدند، به طور خلاصه به چند دوره به شرح زیر تقسیم می شود: ۱-ازسال ۹۲ تا ۱۳۸هـ.ق فتح اسپانیا توسط طارق ابن زیاد تا روی کارآمدن امویان اندلس ۲- ازسال ۱۳۸ تا ۴۲۲هـ.ق حکومت امویان اندلس ۳- ازسال ۴۲۲تا ۴۷۹ دوره ملوک الطوایفی ۴- ازسال ۴۷۹تا ۵۴۳ دوره حکومت مرابطون ۵- ازسال ۵۴۳ تا ۶۳۲ دوره حکومت موحدون ۶- از سال ۶۳۲ تا ۸۹۷ حکومت خاندان بنی نصر (یعنی از زمان سقوط موحدون تا حاکمیت مسیحیان بر کل اسپانیا).

شکوه تمدن اسلامی آندلس:

اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور آن تمدن اروپا را نورانی ساخته بوده علم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپای رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضی- فلکی- گیاه شناسی - تاریخ- فلسفه و قانونگذاری در اسپانیای اسلامی تکمیل شد و به بار نشست. جالب است بدانیم که این تحول وپیشرفت زمانی بود که اروپا گرفتار دوره رکود علمی قرون وسطی بود و از نادانی و جهالت رنج می برد.  دراین هشت قرن با برنامه ریزی و ساماندهی در زمینه های مختلف مسلمین به پیشرفتهایی عظیم دست یافتند. از جمله با ایجاد مدارس رایگان، همگانی کردن آموزش و ترویج فرهنگ و علم دوستی و دانش پژوهی در اندلس بزرگانی در میدان علم و اختراع قدم نهادند و تازه هایی را به جهان بشریت عرضه کردند. در پزشکی با ظهور افرادی مانند علی ابن عباس، زهراوی، باهلی، ابن زهره بدان پایه از تخصص علمی رسیدند که جراحیهای دقیق چشم را انجام می دادند.

معماری و شهرسازی:

در زمینه معماری و شهرسازی مطابق با اصول فنی و مهندسی، مهندسان مسلمان در معماری به قله های رفیع این دانش دست یافتند و چنان آثار ماندگاری از خود به جای گذاشتند که امروزه بیش از ۴۵میلیون نفر جهانگرد سالانه از این آثار بازدید می کنند.اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بودبا برنامه ریزی و ساماندهی در زمینه های مختلف مسلمین به پیشرفتهایی عظیم دست یافتند. از جمله با ایجاد مدارس رایگان، همگانی کردن آموزش و ترویج فرهنگ و علم دوستی و دانش پژوهی در اندلس بزرگانی در میدان علم و اختراع قدم نهادند و تازه هایی را به جهان بشریت عرضه کردند.

 از جمله آثار معماری اندلس که می توان به آن اشاره کرد مسجد جامع شهر قرطبه است که از شاهکارهای معماری جهان است. مسجدی با ۴۸۶۸مترمربع فضای سرپوشیده و باز با ۱۲۹۳ عدد ستون که ارتفاع آنها گاهی به ۹متر می رسد و در همان حال قطر ستونها حدود ۲۵سانتیمتر است. در حالیکه در همان زمان ماهرترین مهندسان برای پیشگیری از سقوط احتمالی چنین سقف های بلندی، قطر پایه های سنگی ساختمان را کمتر از چهار متر قرار نمی دادند. این موضوع حکایت از توانمندیهای فنی و مهندسی معماران وقت دارد.  در توصیف شهر قرطبه سیاحان و جهانگردان مطالب متنوعی مطرح نمودند، از جمله جان دراپر در توصیف شهرسازی و زیباسازی شهر قرطبه پایتخت اندلس می نویسد هفتصد سال بعد از این تاریخ یعنی بعد از شکوه اندلس، حتی یک چراغ در راههای عمومی لندن و پاریس وجود نداشت و قرنها بعد از آن تاریخ افراد پیاده در شهرهای لندن و پاریس تا قوزک پا در گل فرومی رفتند.

تألیفات در زمینه کشاورزی:

در نهضت ترجمه تعداد رسالاتی از دیوکریتوس، ارسطو و... در زمینه کشاورزی به عربی ترجمه شد. نخستین تألیفات کشاورزی جهان اسلام توسط یوحنا ابن ماسویه، حنین ابن اسحاق و جابرابن حیان صورت گرفت. در اوایل قرن چهارم هجری کتاب الفلاحه النبظیه توسط ابن وحشیه تألیف شد. در قرن چهارم و پنجم رسالات زیادی توسط علما و دانشمندان اندلس تألیف شد: از جمله کتاب الانوار تألیف ابواسحاق قرطبی، کتاب الفلاحه نوشته ابوالقاسم زهرای جراح و پزشک معروف، کتاب المقنع از ابوبکر عمرابن حجاج اشبیلی،دیوان الفلاحه و کتاب القصد و البیان از عبدالله ابن بصال، کتاب دیگر المغنی فی الادویه المفرده و الجامع لمفردات الادویه والاغذیه نوشته ابوعبداله احمد ابن بیطار متولد شهر مالقه اندلس، لازم به یادآوری است شهرت ابوعبداله احمد ابن بیطار بیشتر به داروشناسی می باشد. به طور کلی توجه و عنایت امویان اندلس به کشاورزی آن چنان زیاد بود که تقویم خاصی برای آن ترتیب داده بودند و به تقویم قرطبی معروف شد. این تقویم طریقه و موسم کشت گیاهان مختلف را شرح داده بود به نظر برخی از محققین، ملتهای دیگر نیز تقویم زراعی را به تقلید از امویان اندلس فراهم کردند موضوعی که در دنیای امروز با عنوان سال زراعی از آن یاد می شود.  مسلمانان اسپانیا علاوه بر تجارب شخصی خویش در باب کشاورزی مانند سایر علوم از تجربیات علمی و عملی چند صدساله ممالک شرقی بهره فراوانی بردند آنها فن و روش آبیاری مرسوم در سرزمین های خلاف شرقی را در سیستم آبیاری خود به کار گرفتند. حفر قنوات، ایجاد ناعور و استفاده از دولاب از جمله روش های معمول در مصر و شام و ایران برای بیرون آوردن آبهای نهفته در زیر زمین بود که مورد استفاده مسلمین اندلس در آبیاری زمین های کشاورزی و مصارف شهری قرارگرفت.  استفاده از روشهای فوق زمانی بود که کشاورزی در اندلس قبل از ورود مسلمانان به آن ناحیه به صورت ابتدایی و دیمی انجام می گرفت. نظام حاکم بر زراعت آن سرزمین هم نظام فئودالی بود و کشاورز کمتر از آن دسترنج خود استفاده می کرد.اما با آمدن مسلمانان سیستم فئودالی که خاص جوامع غربی بود برداشته شد و شیوه زمین داری شرقی رایج شد و در زمینه کشت گیاهان و آبیاری زمین ها تغییر و تحول عمیقی صورت گرفت.

مهار آبها و سدسازی:

سدسازی که از جمله روش های تهیه آب برای مصارف خانگی و کشاورزی در ممالک شرقی بود به وسیله مسلمانان اسپانیا در شبه جزیره ایبریا اقتباس شد. بهترین سندی که می توان درمرد تاثیر روشهای آبیاری مسلمانان مشرق زمین درنوع آبیاری اسپانیا ارائه داد تعداد زیادی از لغات اسپانیایی در فن آبیاری است که مشتق از زبان عربی است.

صنایع:

قبل از ورود مسلمانان به اسپانیا تا دوره امویان اندلس این کشور از رشد چندانی برخوردار نبود. تثبیت حکومت امویان اندلس و حمایت آنها از صنعتگران و هنرمندان مسلمان از یک سو و داد وستد مردم آن کشور با مسلمانان شمال آفریقا از سوی دیگر تحولی عظیم در صنعت اندلس ایجاد کرد و باعث شکوفایی اقتصاد اندلس شد. به نحوی که اثرات آن از مرز اسپانیا گذشت و به دیگر مناطق اروپا راه یافت. دراینجا برخی صنایع مسلمان اندلس را معرفی می نماییم.

الف: صنعت شیشه: دراکثر شهرهای اندلس شیشه تولید می شد، اما این صنعت درشهر بالغه به مراتب از رشد بیشتری برخوردار بود، از دانشمندان معروف آن عصر عباس ابن فرناس بود که اختراعات بسیار زیادی را به ویژه در زمینه شیشه سازی به وی نسبت می دهند. می گویند وی نخستین کسی بود که ساخت شیشه را از سنگ اختراع کرد. 

ب: سفال گری و کاشیکاری: ازدیگر صنایع که در اندلس اسلامی رایج بود صنعت سفالگری و کاشیکاری است. این صنعت در اسپانیای اسلامی از چنان اهمیتی برخوردار بود که توجه ابن بطوطه را به خود جلب کرد. ابن بطوطه که قرن هشتم هجری مصادف با چهاردهم میلادی صنایع مسلمانان اندلس را دیده است می گوید: درشهر مالقه ظرفهای چینی، مذهب« زرنگاری» بسیار عالی می سازند و آنها را به کشورهای دور دست صادر می نمایند.

پ:نساجی و پارچه بافی: مسلمانان اندلس در امر صنعت نساجی و پارچه بافی به پیشرفتهای زیادی نائل آمدند به طوری که فیلیپ حتی به ستایش و تمجید آنها در صنعت نساجی می پردازد و می گوید: مسلمان اندلس در قرون وسطی علمداران صنعت پارچه و حریرجهان به شمار می آمدند. دو مسئله عمده سبب رونق نساجی و پارچه بافی در اندلس شد:

۱- بالا رفتن رفاه و آسایش عمومی مردم اندلس  ۲- گسترش تجارت و بازرگانی این کشور با اقصی نقاط عالم، این دو موضوع باعث گردید تا کمیت و کیفیت محصولات نساجی پیشرفت کند. از مراکز مهم پارچه بافی اندلس شهر قرطبه پایتخت آن کشور بود که حدود ۱۳۰۰ بافنده داشت و در اواسط قرن چهارم هجری بیش از دویست کارگاه ریسندگی و بافندگی دراطراف این شهر مشغول فعالیت بودند. 

ت: صنعت کاغذ: با عنایت به اهمیت تاریخی صنعت کاغذ و به دلیل ارتباط نزدیک آن با هرنوع تحقیق و پژوهش نگاهی گذرا به جایگاه این صنعت درتمدن اسلامی و سیر مراحل تاریخی آن می اندازیم: درحقیقت باید گفت اختراع کاغذ یکی از پدیده های مهم جهان بشریت بود که تحول و جهش عظیمی در مسیر تاریخ انسان ایجاد کرد و موجبات پیشرفت جامعه را فراهم نمود. نقش کاغذ درتکامل فرهنگ یک جامعه امری مسلم و روشن است. ویل دورانت اختراع کاغذ را یکی از ارکان تمدن دانسته است.نخستین قومی که کاغذ را اختراع کردند چینی ها بودند و درسال ۱۳۴هجری قمری جنگ سختی بین چینی ها و مسلمانان خراسان روی داد که مسلمانان پیروز شدند بعد از این پیروزی مسلمانان را طریق صنعتگران چینی با این صنعت آشنا شدند. ابن ندیم در این باره می نویسد: «گویند کارگران چینی کاغذ را درخراسان همانند کاغذ چینی می ساختند.»

او همچنین از شش نوع کاغذ که در قرن چهارم هجری که در اقصی نقاط امپراطوری اسلامی تولید می شد سخن می گوید و اسامی آنها را چنین ذکر می کند: کاغذ خراسانی، دیلمانی، طحی، نوحی، جعفری، فرعونی و طاهری مسلمانان اندلس درفن کاغذ سازی نیز همچون صنایع دیگر مهارت خوبی پیدا کردند. آنها از اسلاف خود درسرزمین مشرق فنون تهیه و تکثیر انواع کاغذها را آموخته و در منطقه خویش رایج کردند. منابع اسلامی معروف ترین مرکز کاغذ سازی اندلس را در شهر شاطبه دانسته اند.  ادریس درباره نوع کاغذ این شهر گفته است که: درشهر شاطبه اندلس بهترین کاغذ عالم را می ساختند و به شرق و غرب برده می شد. بعد از اینکه این صنعت دراندلس رونق گرفت از طریق همین کشور به اروپا نیز سرایت کرد و در آنجا هم به تقلید از مسلمانان اندلس کارخانه های کاغذ سازی تاسیس شد. فیلیپ حتی در مورد نقش مسلمانان مالک اسلامی بویژه مسلمین اندلس در توسعه و تکامل صنعت کاغذ و نتایج آن در اروپا می گوید: «اگر کاغذسازی یعنی سودمندترین چیزی که مسلمانان به اروپا داده اند در اندلس نبود جمع آوری کتاب میسر نمی شد، اگر کاغذ نبود چاپ با حروف جدا میسر نمی شد و اگر کاغذ و چاپ نبود تعلیمات عمومی چنانچه امروز هست در اروپا رواج نمی یافت.

آسیب شناسی تمدن اسلامی اندلس:

هر مسلمان بیدار دلی با نگاهی به تمدن باشکوه اندلس از خود می پرسد. چرا اندلس از اوج قدرت، عظمت و شکوه به ذلت و خواری کشیده شد. علت انحطاط تمدن اسلامی اندلس چه بود. دلایل آنرا درکجا باید جستجو کرد. آیا گردش روزگار چنین است یا نتیجه اعمال است؟ از جستجو و تفحص در متون تاریخی می توان دو عامل را به عنوان آسیب های جدی و اساسی فرهنگ و تمدن اسلامی اندلس برشمرد که عبارتند از:

الف: اختلاف و تفرقه: یکی از ارکان مهم ثبات، امنیت و پیشرفت هر جامعه وحدت است. در طول تاریخ مردمی بر مشکلات و گرفتاریها فائق آمدند که بر محور اتحاد گرد آمدند. اگر مسلمانان موفق شدند که سریع و برق آسا شبه جزیره ایبری را فتح نمایند در سایه وحدت بوده است. از این رو خداوند متعال در قرآن مجید به این نکته اساسی در حیات جامعه اشاره نموده است:« واعتصمو بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا» همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید. همانطور که وحدت مایه ثبات است اختلاف و تفرقه سبب ناامنی و عقب ماندگی است. مهمترین علت شکست حکومت اسلامی اندلس اختلاف و دشمنی دیرینه میان دو گروه اعراب مضری و قحطانی بود که هیچگاه به پایان نرسید و هرگاه قدرت به دست یکی از این دو می افتاد بر دیگری ستم می کرد و گروه مقابل به کارشکنی می پرداخت.

از دیگر کارهای نادرست اعراب پس از ورود به اندلس این بود که خود را از بربرهای شمال آفریقا (که سهم بزرگی در فتح شبه جزیره ایبریا) داشتند برتر می دانستند و نسبت به آنها به دیده حقارت می نگریستند. این نوع برخورد نیز اختلاف پردامنه ای را در اندلس سبب شد که در تمام مدت کم و بیش ادامه داشت.

شدت این دوگونه اختلافات به گونه ای بود که اگر کسی گامی برای صلح و آشتی بر می داشت در آتش اختلاف و دشمنی خاکستر می شد. در یکی از این آشوبها روزی دانشمند بزرگی در مسجد جامع شهر قرطبه همین که اشاره به اینگونه اختلافات گفت خدایا میان ما صلح برقرار کن، بی درنگ کشته شد و دیگری در همان مسجد به محض اینکه گفت خدا صلح را دوست دارد و به آن امر کرده است در دم کشته شد.

از نتایج شوم این درگیریها روی آوردن دو گروه: مخالف به سوی دشمن مسیحی بود که برای چنین روزهایی لحظه شماری می کرد. و در نهایت به دلیل اختلافات داخلی مسیحیان توانستند دولتهای کوچک اسلامی در اندلس را یکی پس از دیگری از میان بردارند و در سال ۸۹۷ هجری قمری به عمر آخرین حکومت اسلامی در اندلس یعنی حکومت بنی نصر پایان دادند.

ب: فساد اخلاقی: دومین عامل شکست مسلمین اندلس را می توان روی آوردن حکام و بسیاری از مردم را به بی تقوایی و بی بندو باری دانست. فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه آنان را از توجه به صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه بازداشت و حمیت و غیرت دینی را در آنها از بین برد و آنچه برای آنها اهمیت داشت قدرت طلبی و خوشگذرانی بود. در نتیجه ترویج فساد شهرهای اسلامی یکی پس از دیگری ازتحت حکومت آنها خارج گردید و به تصرف دشمن درآمد.  فساد در بین حکمرانان تا آنجا پیش رفت که یکی از حکام منطقه المریه عاشق دختری مسیحی شد و به زور او را از پدرش گرفت و بر سر همین موضوع به جنگ و خونریزی در میان مسلمانان دست زد.

آنگاه که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند، مردم بسیاری از پی آنها روانه گشتند و دشمن با طرحی شیطانی ضربه ای سخت بر پیکر جامعه اسلامی اندلس وارد ساخت.  مسیحیان شمال قراردادهایی را با حاکم مسلمان بستند و مطابق آن آزادانه به ایجاد تفریحگاه و مدرسه و انجام تجارت میان مسلمانان پرداختند. در مدارس خود به فرزندان مسلمانان افکار مسیحیت را القاء می کردند. و به ترویج و خرید و فروش مشروبات الکلی میان مسلمانان پرداخته آنها را از اعتقادات دینی خود دور می ساختند.  به این ترتیب فساد و تباهی را در تمام پیکره جامعه اسلامی رسوخ دادند و جامعه اسلامی را از درون تهی و توان مقاومت را از آنها گرفتند. بر این اساس اختلاف و فساد مهمترین عامل اضمحلال فرهنگ و تمدن اسلامی در اندلس ارزیابی می گردد. به تعبیر قرآن مجید «ان الله لایغیروابقوم حتی یغیرواما بانفسهم». (سوره رعد - آیه ۳۱) "همانا خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند".

مسلمانان تقریبا هشت قرن در اندلس زندگى کردند. در این مدت توانستند پایه‌هاى تمدنى درخشان و ریشه‌دار را پی ریزى کنند و در زمینه‌هاى علمی، فکرى و فلسفى به پیشرفتهاى چشمگیرى دست‌یابند و در نتیجه بسیارى از علماى شرق را به خود جذب کنند و بسیارى از دانشمندان بزرگ را پرورش دهند که هر کدام از آنها آثار بسیار ارزنده علمی و فلسفى و ادبى پدید آورده اند.

 این تمدن چنان گسترده و درخشان بوده که بسیارى از علماى اندلس و شمال افریقا، درباره تاریخ اندلس و تمدن آن کتابهایى باارزش تالیف کرده اند. کتابهاى ارزنده معروفترین این مورخان دانشمند عبارتند از:

۱ - المقرى: نفح الطیب فى غصن الاندلس الرطیب

۲ - ابن خلدون: العبر و دیوان المبتداء والخبر

۳ - ابن قوطیه: تاریخ افتتاح الاندلس

۴ - ضبى: بغیه المتلس فى تاریخ الاندلس

۵- ابن بسام: الذخیرة فى محاسن اهل الجزیرة

۶ - سلاوى: الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصى

۷- ابن عذارى: البیان المغرب فى اخبار المغرب

۸ -مراکشى: المعجب فى تلخیص اخبار المغرب

9- [مؤلف ناشناخته]: اخبار مجموعة فى فتح الاندلس.

زندگى اجتماعى و تمدن مسلمانان در اندلس، با فراز و نشیبهاى فراوان همراه بوده است. گاهى گرم و پر رونق و قوى بوده و زمانى پراکنده و کمرنگ و ضعیف; و سرانجام، در اثر ضعف مسلمین آفتاب اسلام در اندلس غروب کرد. این حادثه اسفبار، در فکر و روح و نفوس مسلمانان، آثارى تلخ از خود برجاى گذاشت که هنوز هم پس از گذشت قرنها، تلخى و اندوه این شکست، از ذهن مسلمانان زایل نگشته است.به همین جهت مسلمانان به یاد عظمت آن دوران، از تمدن اندلس یاد می‌کنند و کتاب مینویسند و کنفرانس می‌دهند. اندلس و اسپانیا، قطعه‌اى از قاره اروپا است، لذا عده اى از مورخان غربى و مستشرقان اروپایى نیز درباره آن کتابهایى نوشته اند و مطالب قابل توجه ارائه کرده‌اند.

بسیارى از آنها در مورد حکومت اسلامی اندلس، بخوبى داورى کرده و منصفانه اعتراف نموده‌اند که مسلمانان در پیشرفت تمدن اروپایى سهم داشته‌اند و تمدن اسلامی اندلس، پلى براى انتقال تمدن و زمینه ساز نهضت فکرى اروپا بوده است. [زیفرید هونکه: شمس العرب تسطع على الغرب، دارالافاق الجدیده، بیروت ۱۹۶۴، ص۵۲۸-۵۳۳] لذا این مساله ارزش آن را دارد که بدان پرداخته شود و عوامل نفوذ اسلام در اروپا و تاثیر آن را در آن دیار بررسى کنیم و قسمتهایى از زندگى مسلمانان و جلوههایى از تمدن اسلامی را دریابیم.

وضع اسپانیا قبل از فتوحات اسلامی :

اسپانیا قرون متمادى زیر نفوذ و حکومت رومیها به سر میبرد تا آن که در قرن پنجم میلادى، قبایل واندال (واندالها) به این سرزمین هجوم بردند و بر آن تسلط یافتند و از آن تاریخ به بعد اسپانیا «واندالوسیا» یا «سرزمین واندالها» نامیده شد و اعراب مسلمان با تغییر اندکى آن را «اندلس» یا جزیره نامیدند.در اوایل قرن ششم میلادى (۵۰۷ م) قبایل گوت غربى به اسپانیا حمله کردند و واندالها را از آن بلاد راندند و خود حکومت مستقل و نیرومندى تشکیل دادند که قلمرو آن از کنارههاى رودخانه لوار تا ساحل جنوبى اسپانیا گسترش یافت، ولى چند سالى طول نکشید که فرنگان از شمال به جنگ برخاستند و آنان را از فرانسه بیرون راندند. از آن زمان به بعد، گوتها در اسپانیا سکونت گزیدند، طلیطله را مرکز حکومتخود قرار دادند و براى کشور نوپاى خود، قوانین و نظاماتى وضع کردند که از روح تمدن و نظامات روم مایه می‌گرفت . این اقوام و همچنین واندالها به مسیحیت گرویدند و مدت دویستسال بر اسپانیا فرمان راندند تا آن گاه که مسلمانان اسپانیا را فتح کردند .

 اوضاع اجتماعى اسپانیا قبل از فتح اسلامی:

مورخ معروف محمد عبدالله عنان، وضع اجتماعى اندلس را در آن دوران چنین توصیف می‌کند : «دولت گوت مدتها پیش از این، روى در سراشیب ضعف و سقوط نهاده بود و جامعه اسپانى به انواع شوربختیها و بینواییها دچار شده بود. ستم حکام و خونریزى در طول سالها، از پایش درآورده بود گوتها بمعنى واقعى کلمه حکم یک ملت را نداشتند. با ساکنان جزیره چنان اختلاطى که از غالب و مغلوب و حاکم و محکوم، ملتى واحد پدید آورد، حاصل نکردند. گوتها همواره احساس غلبه و سرورى داشتند. تیول‌ها و اراضى وسیع در اختیار ایشان بود و حکام و فرمانروایان و اشراف از میان ایشان برگزیده می‌شدند. توده عظیم ملت را طبقه متوسط و تنگدست و زارعان وابسته به زمین، تشکیل میدادند و سروران و مالکان بر آنان حق مرگ و زندگى داشتند . در کنار این سروران، روحانیان بودند که آنان را نیز از سلطه و نفوذ بهره کافى بود. گوتها با وجود خشونت‌شان مردمی دیندار و مؤمن بودند، از اینرو، کشیشان همواره ایشان را زیر نفوذ معنوى خود میداشتند و توانستند قوانین و نظاماتى به سود خود تنظیم کنند و نحوه تفکر کلیسا را بر گوتها تحمیل کنند. کشیشان، این نفوذ معنوى را در راه به دست آوردن منافع مادى، چون افزودن به ضیاع و عقار خویش به کار میگرفتند و با کشاورزان همانند بردگان رفتار میکردند . از اینرو ثروت همه مملکت در دست گروه معدودى از طبقه ممتاز یعنى اشراف و روحانیان گرد آمد. و آنان از کلیه نعم مادى برخوردار گردیدند.  اما عامه مردم در نهایت محرومیت و بینوایى بسر میبرد و انواع ستم و تجاوز را تحمل میکرد و او بود که به عوض طبقات ممتاز، بار مالیاتهاى خردکننده را به دوش میکشید و در مزارع اشراف و روحانیان با رنج فراوان به بیگارى گرفته می‌شد. فشارى که از این نوع بردگى بر آنان وارد میآمد، عزت و کرامت را از آنان ربوده بود.

وضع اقلیت یهود:

می‌توان گفت که مردمان اصلى سرزمین اسپانى از دو گروه تشکیل یافته بود : کشاورزان که در وضعیتى فلاکتبار به سر میبردند و یهودیان که از سالها پیش در آن دیار زندگى میکردند. اینان همچنان که خصلت فرهنگى و اجتماعى آنان است، آئین خود را حفظ میکردند و همواره مورد بغض و کینه مسیحیان قرار داشتند و نه تنها کسى به آنان اعتنا نمیکرد، بلکه دچار انواع ستم و سرکوبى بودند.

در عصر سیزبرت شاه:

ابتدا از نزول وحى و قرآن، علوم دینى، تفسیر، حدیث، سیره و تاریخ پیدا شد و سپس دامنه علوم گسترش یافته و افق علمی مسلمانان، وسیعتر گشته و افزایش یافت و در مرحله دوم، کتابها، و فرهنگ‌هاى ملل بیگانه به قلمرو اسلام انتقال یافت و بر اثر آن، دانشمندان مسلمان، روى آنها تعمق کرد و بخوبى آنها را هضم نمودند و گاهى با ابتکارها و خلاقیت‌هاى خود بهتر از بیگانگان آنها را باور ساختند. رشد دانش و گسترش آن در بلاد مغرب و اسپانیا نیز چنین بوده است . همان مؤلف می‌نویسد: در برابر یهودیان دو راه بیش نبود، یا باید مسیحى میشدند و یا به تبعید و مصادره اموال تن درمی‌دادند. از این جهت بسیارى از آنها در سال۶۱۶ میلادى به اکراه یا به ظاهر کیش مسیحیت اختیار کردند ولى این تبدیل آئین، از بار محنت و آزار آنها نکاست. پس به فکر انقلاب و آشوب افتادند و دست به توطئه زدند اما در سال ۶۹۴م شکست خوردند و سرانجام پادشاه مسیحى اژیکا فرمان داد آنان را بشدت تعقیب کنند و تمامی اموالشان مصادره شود و به صورت برده مسیحیان درآیند و از هرگونه آزادى محروم شوند. در نتیجه مرد یهودى حق نداشت کنیز مسیحى را به زنى بگیرد و زن یهود حق نداشت جز به مسیحى شوى کند.  از اینرو، مردم اسپانیا در انتظار نجات دهندهاى بودند که آنان را از وضع اسفبار موجود نجات دهد و محیط امن و آرام توام با عدالت و رفاه به وجود آورد .

اسلام در آندلس:

تشکیل دولت اسلامی در اندلس و نفوذ اسلام در آن منطقه قطعا ریشه در اعتقاد راسخ مسلمانان و قدرت نفوذ آنان در قلوب مردمان و پویایى حرکت اسلامی داشته است . فاتحان سرزمین اندلس از مسلمانان پاک اعتقاد بودند که با هدف گسترش اسلام و بسط عدالت این جزیره را فتح کردند. ابوحنیفه دینورى از مؤلفان و مورخان قرن سوم، داستان فتح اندلس را چنین نقل می‌کند : «گویند که موسى بن نصیر غلام خود طارق بن زیاد را به طنجه فرستاد که شهرهاى بربر و قلعههاى آنها را فتح کند. او نیز با هزاروهفتصد سپاهى در رجب سال۷۳ هجرى عازم تنگه جبلالطارق میشود تا با پادشاه واندالها «لذریک» مصاف دهد. لذریک که عربها او را «لذریق» مینامند با هفتاد هزار سپاه با دبدبه و لباسهاى فاخر و مجلل و کلاه مزین به زبرجد و یاقوت و در حالى که از رویارویى با سپاه طارق واهمه داشتبا وى روبرو شد». طارق در این هنگام خطابه‌اى حماسى و بسیار مهیج ایراد کرد و در آن مسلمانان را به جهاد و شهادت ترغیب نمود.

خطابه طارق:

« اى مردم! کجا فرار می‌کنید، دریا در پشت سر و دشمن در مقابل شما است، پس به خدا قسم راه دیگرى جز راستى و استقامت در پیش ندارید. زیرا آن دو نیروهایى هستند که هرگز شکست نمی‌پذیرند و همواره پیروز می‌شوند. کمی قوا و قلت عدد هرگز به آنها ضرر نمی‌رساند و در مقابل زیادى جمعیت و کثرت نیرو، با سستى و کسالت و اختلاف و دوگانگى و عجب و نخوت به پیروزى نمی‌رسند. مردم ! آنچه را که من بدان پردازم شما نیز به همان روآورید، اگر هجوم برم، یورش برید و اگر بایستم، بایستید. هشدار می‌دهم که قوى، متحد و با اراده بجنگید، بدانید که من بزرگ آنها و طاغوتشان را هدف قرار خواهم داد تا با او درآویزم و او را به قتل برسانم و یا در برابر او به شهادت رسم. اگر من شهید شدم، سست نشوید و اختلاف نکنید که نابود می شوید و همچنان به پیش روید. هرگز به کارهاى پست و کمارزش راضى نشوید و دست ذلت‌به دشمن ندهید و از کرامت‌ها و اصالت‌ها استقبال کنید و از پستى و دنائت بپرهیزید، از شهادت و کشته شدن در راه خدا و درک حیات جاودانى و ثواب الهى، لذت بترید . اگر چنین کردید، دستخدا همراه شماست و او پناهگاهتان خواهد بود و گرنه با شرمسارى و خجالت باز می‌گردید و از بدنامی و رسوایى در میان مسلمین در امان نخواهید ماند. با این خطابه آتشین، مسلمانان، از تنگه جبل الطارق گذشتند و شهر قرطبه و دیگر شهرهاى اندلس را یکى پس از دیگرى فتح کردند تا آنکه سرانجام شهر عمده اسپانیا طلیطله سقوط کرد و همه ثروت، طلا و تاجهاى سلطنتى لذریک به دست مسلمانان افتاد . گویند یهودیان نیز در این نبردها و پیروزی ها همراه و شریک مسلمانان بودند.

آثار فتح اسلامی :

پیروزى مسلمانان در اندلس، چهره آن کشور را تغییر داد و عدالت و محبت را براى ملت هاى آن سامان به ارمغان آورد، سایه شوم ستم را از سر مردم کوتاه کرد و به سلطه طبقاتى اشراف جامعه پایان داد . ملت بار سنگین مالیاتها و جریمه‌ها را از دوش خود برداشت و نفس راحتى کشید. مسلمانان عدالت و رحمت را میان آنها تعمیم دادند. دوزى مستشرق معروف درباره آثار فتح اسلامی می‌گوید: «سلطه عرب از برخى جنبه‌ها براى اسپانیا به منزله نعمتى بود و در اسپانیا انقلاب مهم اجتماعى پدید آورد و بر بسیارى از دردهایى که قرنها بود عامه مردم گرفتار آنها بودند پایان داد. به سلطه اشراف و طبقات ممتاز پایان داد یا آن را محدود کرد. زمین‌ها به نحو وسیعى میان دهقانان تقسیم شد و این خود عامل مهمی در توسعه کشاورزى در این عصر بود. اسلام همچنین احوال بردگان را به نحو بارزى بهبود بخشید، زیرا اسلام بیش از مسیحیت درصدد آزاد کردن بردگان بود. علماى دینى گوت نیز به این امر پى برده بودند، از این رو وضع بردگانى که در مزارع کار می‌کردند، روى به بهبود نهاد و تقریبا در شمار کشاورزان درآمدند و از استقلال و آزادى بهره‌مند گردیدند. بسیارى از مردم طبقات فرودست و متوسط اسپانیا اسلام آوردند و آن به سبب وجود تسامح و عدالت در رفتار فاتحان مسلمان بود که هیچ گونه تحمیلى بر دیگران روانمی‌داشتند . به گفته آرنولد آربرى «حقیقت این است که تسامح مذهبى که فاتحان مسلمان نسبت به مسیحیان از خود نشان می‌دادند، تاثیر شگرف و عمیقى در نفوذ و استیلاى آنان بر اسپانیا داشت»

تمدن آندلس:

بنا به عقیده ابن خلدون: «هر تمدنى در پناه دولتى به وجود میآید و ایجاد آن دولت نیز به نوبه خود معلول پیدایش یک همبستگى فکرى و قومی (عصبیت) است. در نتیجه جامعهاى متشکل و تمدنى ریشهدار پدیدار می‌گردد. می‌توان گفت که این نظریه جامعه‌شناسانه ابن خلدون بیشتر با کشورهاى شمال آفریقا و سرزمین اندلس انطباق دارد. و در نتیجه سیر و سیاحت و مشاهده تمدنهاى گوناگون، ظهور و سقوط دولتهاى مختلف شمال آفریقا به این نظریه انتباه یافته و توانسته است به عنوان نظریه پرداز فلسفه تاریخ محققانه، تمدنها، فرهنگ‌ها و دولت‌هاى مسلمان شمال آفریقا را تحلیل کند. ظهور و سقوط حکومت هاى آنان را پیش بینى نماید و تئورى معروف «دورانى بودن تمدنها» را ارائه دهد.

عبدالرحمن الداخل: پس از ورود اسلام به اسپانیا عبدالرحمن الداخل یکى از فرزندان مروان بن محمد آخرین خلیفه اموى که از دست انتقام بنی عباس رهایى یافته و به شمال آفریقا فرار کرده بود توانست در سرزمین تازه فتح شده اندلس بناى حکومتى عربى (اسلامی) را پی‌ریزى کند. عبدالرحمن الداخل بن معاویه مدت۳۴ سال (۱۳۸-۱۷۲ ه ) حکومت کرد. او و پسرش هشام بن عبدالرحمن (۱۷۲-۱۸۰ هجرى) در مدت حکومت‌خود به کارهاى بزرگ و آبادانى دست زدند. به نظر جامعه شناسان هر جامعه اى از دو بعد تشکیل می‌یابد، بعد مادى شامل، تشکیلات ادارى، سازمانها، و بعد معنوى شامل اعتقادات و هویت فرهنگى که مجموعه این دو، تمدن نامیده می‌شود. عبدالرحمن اول و پسرش هشام بن عبدالرحمن، طراحان و سازندگان بخش اول تمدن اندلس، یعنى عمران و آبادى شهرها و تشکیلات ادارى بودهاند و دانشمندان و متفکران اندلس طراحان شالوده فکرى و معنوى گویند عبدالرحمن اول پیرامون شهر قرطبه را حصار کشید و قناتهاى فراوانى حفر کرد. حمام‌ها، مهمانخانه‌ها و عمارت‌هاى عالى بسیارى ساخت و در کناره‌هاى رودخانه‌ها باغ‌هاى پردرختى ایجاد کرد و در قصر بسیار زیبایى به سبک رصافه شام، قصر سلطنتى هشام بن عبدالملک در دمشق، بنا نمود که باغهایى با درختان انبوه آن را احاطه کرده بودند. از بناهاى معروف این دوره، مسجد جامع قرطبه است که هنوز پابرجاست و شکوه و عظمت تمدن اسلامی را نمایان می‌سازد. عبدالرحمن به کشاورزى نیز اهمیت فراوان می‌داد، او ترعه‌ها و آبراهه‌هاى فراوانى به منظور توسعه کشاورزى احداث کرد .

تشابه فرهنگى شرق و غرب اسلامی:

وضع و پیدایش و رشد و شکوفایى دانش و هنر همانند رشد طبیعت و گیاه است و سرگذشت علم و دانش در شرق اسلامی و غرب آن به همین روال جریان داشته است . وقتى اسلام در مشرق طلوع کرد، استعدادها را پرورانید و زمینه ظهور دانش و گسترش معلومات را فراهم ساخت. ابتدا از نزول وحى و قرآن، علوم دینى، تفسیر، حدیث، سیره و تاریخ پیدا شد و سپس دامنه علوم گسترش یافته و افق علمی مسلمانان، وسیعتر گشته و افزایش یافت و در مرحله دوم، کتابها، و فرهنگ‌هاى ملل بیگانه به قلمرو اسلام انتقال یافت و بر اثر آن، دانشمندان مسلمان، روى آنها تعمق کرد و بخوبى آنها را هضم نمودند و گاهى با ابتکارها و خلاقیت‌هاى خود بهتر از بیگانگان آنها را باور ساختند. رشد دانش و گسترش آن در بلاد مغرب و اسپانیا نیز چنین بوده است. نخست مسلمانان از طریق جهاد به اسپانیا راه یافتند و با گوتها و اقوام واندال سخت جنگیدند و اصطکاک و تضارب میان دو ملت ادامه داشت، اما همین که اوضاع رو به آرامی گذاشت و صلح و امنیت حاکم گردید، کمکم مردم روى به دانش آوردند و فکر و اندیشه و عقل و درایت را نضج بخشیدند. در مرحله نخست دانش دین گسترش یافت و سپس علوم دخیله همچون فلسفه و ریاضیات دامن گسترد و از مجموع آنها فرهنگ تمدن اندلس سربرآورد . پدیده تمدن همانند هر پدیده اجتماعى در صورت برخورد با تمدنهاى دیگر و به دنبال تاثیر و تاثرهاى گوناگون در صورت غلبه یک تمدن بر دیگر تمدنها، چهره مشخص و رنگ بخصوصى به خود می‌گیرد تمدن اندلس هم از این قانون مستثنا نبود، ملتهاى ساکن یا غالب اندلس، چهار ملت و یا قوم خاصى را تشکیل می‌دادند که با هم زندگى میکردند: عرب، بربر، اسپانیاییها (واندالها) و مسلمانان درآمیخته بربرها و یا اسپانیایی ها.

 آرى تشابه فرهنگى میان غرب و شرق اسلامی نه تنها در بعد همسان بودن فرهنگ‌ها و کیفیت رشد علمی و گسترش دانش بود، بلکه در میان این دو حوزه علمی - اسلامی و غربى و شرقى، تبادل فرهنگ نیز صورت می‌گرفت و انتقال دانش و تبادل استاد و دانشجو به صورت موضوعى عادى و یکى از عوامل فرهنگى درآمده بود. مثلا عده‌اى از مشرق رهسپار اندلس می‌شدند و «نشر دانش» را در آن بلاد برعهده می‌گرفتند. از آن جمله ابوعلى قالى دانشمند مشرقى به دعوت حاکم اندلس وارد آن دیار شد و علم و ادب و معلومات خود را در اختیار اندلسیان گذارد. ابوعلى در ادبیات، شعر و مقامه نویسى ید طولایى داشت او از استادان و مشایخ خود بویژه ابن درید بهره کافى برده بود و در زمینه شعر و ادب و لغت دانشمندى بىنظیر بود. ابوعلى قالى و صاعد اندلسى، شاگردان زیادى تربیت کردهاند. از شاگردان آنها، شاگردان دیگرى نیز تربیت یافته ند و علم و فرهنگ و ادب و شعر و خطابه و نثر را در بلاد اندلس گسترش دادهاند. این دو تن نخستین کسانى بودند که فرهنگ مشرقى و ادب اسلامی - عربى را در بلاد مغرب و اندلس نشر دادند و پایه گذار فرهنگ اسلامی گردیدند.

ابن عبدربه مؤلف «عقدالفرید» ؛در اثر تربیت علمی این دو دانشمند، دانشمندانى از مردم اندلس تربیت یافته اند که خود صاحب فضیلت و مبتکر فن بلاغت و ادب و شعر و تاریخ بوده‌اند. ابن عبدربه اندلسى یکى از نمونه هاى بارز این گروه است کتاب او عقد الفرید، یکى از کتب اربعه ادبیات عرب است که هیچ دانشمند ادیب و اسلامشناسى بی‌نیاز از آن نیست. (بقى بن مخلدبن یزید القرطبى۲۷۶ ه و محمدبن عبدالسلام القرطبى۲۸۶ ه ) و از نوشته هاى مشرقیان بخصوص از عیون الاخبار ابن قتیبه بهره‌هاى زیادى برده است. او کتاب خود را به سبک عیون الاخبار تنظیم کرده و مجموع معارف آن روزگار را در زمینه ادبیات، تاریخ و سیاست اجتماع، جمع آورى کرده و منظورش از این تالیف، انتقال ادب حوزه شرق اسلامی به بلاد مغرب و اندلس بوده است. مثلا قلقشندى در صبح الاعشى فى صناعة الانشاء و نویرى در نهایة الارب البشیهى در المستظرف فى کل صناعة مستظرف، ابن خلدون در العبر و دیوان المبتداء والخبر و دیگر دانشمنداناز عقدالفرید استفاده کرده و از ذخایر و گوهرهاى آن آثار خود را زینت بخشیده اند. دستهاى نیز به شرق میآمدند تا از حوزه علمی آن استفاده کنند و سپس به مغرب و اندلس بازگردند و فرآوردههاى علمی خود را در اختیار هموطنان خویش قرار دهند. از جمله آنها یحیى بن یحیى اللیثى از فقهاى مالکى است که از شهر خود قرطبه عازم مدینه شده و پس از فراگیرى علم فقه (مؤطا مالک) و دیگر معلومات زمان به اندلس برگشته و فقه مالکى را ترویج کرده است و همین طور عده‌اى دیگر نیز براى فراگیرى نحو، تفسیر، حدیث و قرائات راهى مشرق شدهاند و پس از فراگیرى علوم به اندلس بازگشته‌اند. صاحب نفح الطیب از مؤلفان و مورخان اندلس بسیارى از دانشمندان را نام می‌برد که به رحلة الصیف شرقى دست یازیده‌اند و پس از تفطن در علوم به دیار خود بازگشته‌اند و نیز می‌توان از ابن قوطیه نام برد که در علم لغت، بر بیشترین اساتید و مؤلفان شرقى فایق آمده است و کتاب الافعال او دلالت بر تبحر و فضل و علم او دارد .

تاسیس کتابخانه ها :

دومین جهت تشابه فرهنگى دو حوزه علمی مغرب و مشرق، ایجاد کتابخانه ها و جمع آورى تالیفات و کتاب هاى دانشمندان است، به نظر می رسد که این بعد از تمدن، در رشد فزاینده فرهنگ اسلامی اندلس بسیار مؤثر بوده است و حتى رکتبیشترى نسبتبه حوزههاى شرقى بغداد و قاهره داشته است . مثلا خلیفه اموى المستنصر دوم که از ۳۵۰ تا۳۶۶ حکومت می‌کرده همچون مامون عباسى خود را بر این کار مهم (ایجاد کتابخانه و گردآورى آثار تالیفى) وقف کرده بود. او عنایت بیشترى به نشر علوم و تشویق دانشمندان داشته و از دیار مشرق و بغداد، مصر، دمشق و دیگر شهرهاى اسلامی، تالیفات دانشمندان را در همه زمینه‌هاى علمی گردآورده و هزاران هزار کتاب در کتابخانه مسجد جامع قرطبه جمع آورى کرده است. علامه ابوالفرج اصفهانى هنگامی که کتاب الاغانى را تمام کرد مخصوصا مامورى را فرستاد تا کتاب مزبور را قبل از آن که در تمام ممالک شرق منتشر شود، وارد کتابخانه او در داخل کتابخانه «حکم» گرداند. باید دانست که کتاب«قاضى ابوبکر ابهرى» هم به همین طریق به دست آمد. می نویسند این کتابخانه چهارصد هزار کتاب داشته است. ابن خلدون مورخ معروف و ابن الآبار تصریح کردهاند که فهرست تهیه شده ازدیوان‌ها و مجموعه‌هایى که فقط از قصاید و اشعار تهیه شده بود شامل هشتصد صفحه بوده است. حکم علاوه بر علاقه مفرط در به دست آوردن کتاب هاى نایاب، به اصلاح و تزیین آنها نیز علاقهمند بوده و بدین غرض وى از همه بلاد، خوشنویس، مصحح، صحاف، جلدساز متخصص و نامور گردآورده و به آنها تنخواه و حقوق کافى می‌داده است پیش از آن که عظمت خود کتابخانه حیرت انگیز باشد وسعت نظر بانى آن تعجب آور است . بقولى اکثر کتابها از نظر وى میگذشته و بر آنها حواشى مفید الحاق میکرده و نیز در شروع هر کتاب نام و نسب مؤلف، مولد و درگذشت او را مینوشته است و فواید و نکاتى بدین سان شگفت انگیز درج می کرده که نظیر آن در جاى دیگر به دست نیامده است. حکم در سال۳۳۶ ه درگذشت.

وحدت فرهنگى :

«سلطه عرب از برخى جنبه‌ها براى اسپانیا به منزله نعمتى بود و در اسپانیا انقلاب مهم اجتماعى پدید آورد و بر بسیارى از دردهایى که قرنها بود عامه مردم گرفتار آنها بودند پایان داد. به سلطه اشراف و طبقات ممتاز پایان داد یا آن را محدود کرد. زمین‌ها به نحو وسیعى میان دهقانان تقسیم شد و این خود عامل مهمی در توسعه کشاورزى در این عصر بود.

اسلام در آن دوره، از وحدت فرهنگى برخوردار بود و مرزهاى کشور اسلامی را تنها اعتقاد و ایدئولوژى تعیین می‌کرد (دارالحرب و دارالاسلام) به همین جهت در همه قلمرو جغرافیایى اسلام، یک اعتقاد وجود داشت و یک فرهنگ جارى بود. شرق و غرب جهان اسلام از یک سرچشمه سیراب میشد و در هواى واحد اسلامی تنفس می‌کرد و با یک زبان، زبان قرآن، سخن میگفت و تفاهم میکرد و کتاب می‌نوشت و لذا مسافرت و هجرت از یک منطقه اسلامی به دیگر مناطق آن، کارى عادى و طبیعى بود و انسان مسلمان انگار که در شهرهاى مختلف کشور پهناور اسلامی سیر می‌کرد و در گروه‌هاى گوناگون به سیاحت می‌پرداخت. اندلسى به شرق می‌آمد که علم فراگیرد و شرقى به بلاد اندلس می‌رفت تا از تنگدستى برهد و ثروتمند شود . برخى می‌آمدند تا اندکى سرمایه به دست آورند و سپس راهى مصر می‌شدند تا در آن جا به کسب علم ادامه دهند و بعضى دیگر که از جرات بیشتر و مال فراوانتر بهرهمند بودند عزم سفر میکردند و به رحله طولانى دست مییازیدند. ابن بطوطه از سیاحان مسلمان در راس این گروه قرار گرفته است. در نتیجه از معلومات وسیعى نصیب برده و از مذاهب و آداب و رسوم و جمعیت و اماکن مختلف کشورهاى اسلامی مطلع بوده است. برخى دیگر به دنبال درک و دریافت از فقه و کلام و ادیان بوده‌اند . ابن حزم ظاهرى عالم معروف اندلس از آن جمله است. او از علم گستردهاى بهره‌مند بود، علاوه بر کلام و ادیان در ادبیات و شعر نیز تبحر داشت و کتاب طوق الحمامه وى نمونه گویاى این مدعا است. و به همین ترتیب ابن ابى زندقه صاحب کتاب سراج الملوک در جستجوى اخلاق وعلم و سیاست راه سفر در پیش گرفت و ابن عبدربه در طلب ادبیات; ابن مالک صاحب الفیه در جستجوى صرف و نحو و ابن زهره در پى کسب معلومات فلسفه و علوم دخیله، و عدهاى نیز همچون ابن عربى در راه تصوف و علم اشراق رنج سفر را بر خود هموار می‌کردند. خلاصه این که فرهنگ غنى اسلامی در تمدن شکوفاى اسپانیاى مسلمان چنان بالنده و رو به رشد و گستردگى بوده که هر کسى هر چه میخواستبدان دست می‌یافت می‌توان گفت همه شاخه‌هاى فرهنگ بشرى از ادب و هنر، حقوق و سیاست، فلسفه، طب و جانورشناسى، گیاهشناسى و معدن شناسى بارور و رو به گسترش بوده است. و چنین غناى فرهنگى در اندلس توانسته فرهنگ اسلامی را به اروپا انتقال دهد و مقدمات نهضت فکرى و بیدارى غرب را به وجود آورد .

ابعاد حیات عقلانى در تمدن اندلس :

بعد عقلانى تمدن یعنى فرهنگ (به معنى اخص کلمه) در جامعه اندلس آن روزگار نضج گرفته و دانشمندان در عرصه‌هاى گوناگون معرفت‌ بشرى به کاوش و تحقیق می‌پرداختند. تحقیقات و تالیفات فلسفى ابن رشد، ابن طفیل، ابن باجه در زمینه‌هاى فلسفى و ابن الخطیب و ابن خلدون در فلسفه تاریخ و جامعه‌شناسى تحلیلى شواهد گویاى این مدعا است در کنار گسترش مراکز فرهنگى و مذهبى و درمانى و هنرى همچون بیمارستان‌ها و کتابخانه‌ها و مساجد، علوم و هنرها رشد و شکوفایى مضاعف داشت . اینک به بعد فکرى و عقلانى تمدن اندلس اشاره‌هایى می‌کنید. البته منظور از حیات عقلانى، تنها گرایشهاى فلسفى و عقلانى محض نیست، بلکه آن بعد بیشتر مورد نظر است که به صورت تفکر منطقى، استنباط، و دانش سازمان یافته مطرح می‌شود. سبک تاریخ نگارى و تحلیل جامعه شناسانه، داستان نویسى فلسفى ابن طفیل (حی بن یقظان)، مقامه‌نویسى ادبى و نثر مسجع ابن الخطیب، نمونه‌هاى گونهگون حیات عقلانى تمدن اندلس به شمار میرود و جا دارد که در مورد هر یک بحث کوتاهى ارائه شود.

نهضت کتاب نویسى و تالیف:

دولت اموى اندلس بویژه در عهد عبدالرحمن الناصر، رقابت سختى با دولت عباسى داشت که امپراتورى اسلام را اداره می‌کرد. مامون الرشید عباسى به علم و حکمت شهرت یافته بود و چندین دارالحکمة در مرکز خلافت خود و مرو، بغداد ایجاد کرد و دانشمندان را پیرامون خویش گرد آورد و نهضتى علمی و فرهنگى پدیدار کرد. رقباى سیاسى آنها در خلافت اموى اندلس نیز تلاش میکردند پابه پاى عباسیان پیش بروند، و آنان نیز برپایه رقابت، به چنین اقدامی دستیازیدند. عبدالرحمن الناصر نیرومندترین حاکم اموى دولت اندلس بود. وى میخواست پایههاى حکومتخود را مانند عباسیان تقویت کند و یکى از راههاى آن تشویق دانشمندان و ترغیب آنان به ترجمه و تالیف و نشر علم و دانش بوده است. پس حرکتى علمی را آغاز کرد. گسترش دانش بویژه فلسفه در دوره عبدالرحمن الناصر، ناشى از چند عامل بوده است:

۱ - بعضى دانشمندان مشرق (بغداد) که در علم طب اطلاعات فراوانى داشتند، به اندلس مهاجرت کردند و این دانش را در آن دیار گسترش دادند. از آن جمله اسحقبن عمران از طبیبان بغداد را میتوان نام برد.

۲ - حکم بن عبدالرحمن، چنان که قبلا گفته شد، کتابهاى فلسفى بسیارى را که از یونانى ترجمه شده بود به اندلس انتقال داد علاوه بر آن که هیچ کتاب بزرگى در فلسفه وجود نداشت جز آن که بزودى به اندلس وارد می‌گردید ابن ابى اصبیعه از کرمانى قرطبى نقل میکند که او به بغداد و مشرق اسلامی مسافرت کرد و در هنگام بازگشت همگى کتابهاى اخوان الصفا را به همراه داشت.

۳ - روابط سیاسى و فرهنگى میان خلفاى اموى اندلس با دولت بیزانس بسیار خوب بود و احیانا تبادل فرهنگى صورت می‌گرفت و به روابط دو کشور غنا می‌بخشید. به روایت ابن جلجل کتاب دیسقوریدوس Dioskorides در گیاهشناسى در دوران متوکل عباسى به عربى ترجمه شد. مترجم آن اسطفان بن باسیل بود و حنین بن اسحاق آن را تصحیح کرده و نشر داد. این کتاب در زمان عبدالرحمن الناصر که با ارمانیوس پادشاه قسطنطنیه روابط دوستى داشت همراه کتابهایى دیگر وارد اندلس شد و جزو هدایاى پادشاه بیزانس به عبدالرحمن الناصر بود.  از این جهت در دوره خلفاى اموى اندلس ترجمه و تالیف در اسپانیا نضج یافت و دانشمندان مسلمان در همه زمینه‌هاى علمی و ادبى دستبه تالیف و تصنیف زدند.

ادبیات :

شاید علوم ادبى نحو و صرف در میان علوم نقلى رایجترین دانش در اندلس بود و حکمبن عبدالرحمن به جهت علاقه وافر به علم، دانشمندان را ترغیب میکرد به اندلس بیایند و دانش خود را گسترش دهند . او به دستور پدرش عبدالرحمن، همراه عده‌اى از اعیان شهر از ابوعلى قالى دانشمند نحوى استقبال کرد که در قرطبه سکنا گزیند و به تدریس مشغول شود. ابوعلى قالى از نحویان معروف و صاحب تالیفات زیاد در علم نحو و حدیث و لغت بوده است. او ابتدا در بغداد ساکن بود و سپس به اندلس آمد. از جمله کتابهاى او الامالى، النوادر، کتاب المحدود و المقصور، الابل ونتاجها، حلى الانسان، فعلت وافعلت، و تفسیر المعلقات السبع است. او در سال ۳۳۰ ه به اندلس آمد و در قرطبه سکنا گزید و به سال ۳۵۸ ه بدرود حیات گفت. کتاب الامالى ابوعلى قالى در تالیف الکامل مبرد تاثیر زیادى داشته است. تنى چند از معروفترین دانشمندان اندلس عبارتند از:

۱ - ابن عبدربه مولف عقد الفرید یکى از چهار کتاب ادبیات عرب; او کتاب خود را در زمینه اخبار، سیره، تاریخ، و ادب تالیف کرد و آن را به جهت تشبیه به مروارید، عقدالفرید نامید.

۲ - ابن قوطیه از ادبا و نحویان معروف است. او ادیبى بزرگ و شاعرى شیرین سخن و مورخى ناقد است و در ادبیات عرب سه کتاب تالیف کرد.

از دیگر دانشمندان ادبیات اندلس ابوبکر زبیدى مؤلف کتاب تاج العروس و طبقات النحویین شریشى و شارح معلقات سبع حریرى، از معروفترین ادباى اندلس ابن مالک نحوى ۶۰۰ ه است که الفیه او امروزه در تمامی حوزه هاى علمی شرق و غرب عالم اسلامی تدریس میشود. اکثر طلاب الفیه ابن مالک را به حافظه می‌سپارند و در تسابق قرائت آن به یکدیگر تفاخر می‌کنند.

پزشکى و گیاه شناسى:

در اسپانیا و مغرب یا سرزمین هاى باخترى اسلام که مجموعا یک واحد فرهنگى را تشکیل می‌دهند، تمدن و فرهنگ اسلامی رواج داشت و پزشکان نامدارى در آن دیار می‌زیستند. قرطبه مخصوصا مرکز مطالعات و فعالیتهاى پزشکى بود. در این شهر در قرن چهارم / دهم دانشمند یهودى حسداى بن شبروط کتاب ادویه مفرده دیسقوریدوس را به عربى ترجمه کرد. این ترجمه سپس به دست ابن جلجل تصحیح و شرح شد. نیز از این شهر عریب بن سعدالکاتب رساله معروفى در قابلگى دارد. پس از وى در قرن پنجم الزهراوى بزرگترین چهره اسلامی در جراحى بود و کتابى به نام کتاب التعریف لمن عجز عن التالیف پدید آورد. طب اسلامی در اسپانیا بسیار مرهون خاندان زهر است که در طى دو نسل چندین پزشک نامدار در آن خاندان ظهور یافته است همچنین زنى از ایشان در مداواى بیماران شهرت یافته است . در میان طبیبان اندلسى، چند فیلسوف نیز دیده می شوند . ابن طفیل مؤلف داستان فلسفى حى بن یقظان و نیز جانشین وى ابن رشد پزشکى حاذق نیز بودهاند. این فیلسوف نامدار که از سرآمدان فلاسفه اسلامی غربى است، چندین کتاب در طب نوشته است از آن جمله: دائرةالمعارف طبى به نام کتاب الکلیات فى الطب و شروحى که بر تالیفات طبى ابن سینا نوشته است. کار ابن رشد را از جهاتى موسى بن میمون دنبال کرد. ابن میمون ده رساله طبى به زبان عربى تالیف کرد که مشهورترین آنها کتاب الفصول فى الطب است. این کتاب به همراه بسیارى از آثار او به عبرى ترجمه شده است.

دانشمندان اسپانیا در رشته گیاه شناسى نیز تبحر داشتند و آثار مهمی در این موضوع از خود به یادگار گذاشته‌اند .  معروفترین این آثار کتاب الابنیه عن حقایق الادویه موفقالدین ابومنصور على الهروى گرچه در خاور تالیف یافته ولى مردم اندلس و مغرب در این زمینه گوى سبقت را از دیگر دانشمندان بلاد ربودهاند. پس از شرح ابن جلجل بر کتاب دیسقوریدوس، ابوالصلت در قرن ششم کتاب الادویة المفرده را تالیف کرده و پس از وى غافقى داروشناس مسلمان است که ابتکارىترین اثر را در این زمینه، الادویة المفرده، در توصیف گیاهان دارویى تالیف کرده است . و بهتر از آن در تالیفات اسلامی دیده نمی‌شود. کتاب غافقى یک قرن بعد به دست ابن البیطار دمشقى۶۴۶ ه تکمیل شده است. کتاب او الجامع فى الادویةالمفرده و المغنى فىالادویة است که در آن آنچه داروشناسان قدیم درباره داروهاى مفرده میدانستهاند به صورتالفبایى ذکر شده است.

حرکت فلسفى و چهره هاى بارز آن:

می‌توان گفت که حیات عقلانى اندلس با نضج فلسفه و رواج آن به اوج خود رسیده است. اندلس به نقل تاریخ‌نویسان در این دوران در دست «موحدان» بود. نخستین حاکم دولت موحدان محمدبن تومرث است که در جبل سوس در مغرب ظهور کرد و مردم به عنوان مهدى منتظر با او بیعت کردند. موحدان ابتدا بر مراکش تسلط یافتند سپس دامنه نفوذ خود را به اسپانیا گسترش دادند، و حکومت واحدى تشکیل دادند. تومرث که از مردان علم و سیاست بود، به شرق آمد و در مصر از ابوبکر طرطوشى کسب علم کرد . طرطوشى ابتدا از مخالفان غزالى بود ولى پس از تلمذ از ابوبکر چاچى و ابن عبدالجبار دوباره به تعالیم حجةالاسلام راغب شد وى در مغرب و قرطبه از علی‌بن احمد علم آموخت. دولت موحدان پس از ضعف دولت عباسى در بغداد و دولت فاطمی در مصر به وجود آمد و ابن تومرث براى رفع این بحران در بلاد مغرب خلافت اسلامی برپا کرد و صبغه اسلامی بر آن نهاد و با دستاویز قرار دادن شعار «العظمة والدین والتجدید» روح دینى را در میان مردم رواج داد. از میان پادشاهان این خاندان عبدالمؤمن و نوه او ابویعقوب یوسف به نشر علم و دین اشتهار دارند. بی‌تردید هدف اصلى موحدان که به نشر علم همت گماردند، نشر دین بود از اینرو همه علوم تابع دین بودند . نیز تردیدى نمی‌توان کرد که پادشاهان موحدان خود را به گردآوردن علما از هر گوشه جهان ملزم می‌داشتند تا به تشکیل مجامع علمی و فلسفى جهت مذاکره و مناظره بپردازند . و از جمله از ابوبکر ابن طفیل برخى از این پادشاهان را به دعوت علما و فلاسفه سخت تحریض و تشویق می‌کرد. با وجود فشار دینى، ظاهرى، جنبش علمی و فلسفى، سریع و همهجانبه بود چنان که فلسفه حتى در دربار طرفدارانى داشت، همچنان که مخالفانى نیز داشته است. فلسفه در دوران یعقوب بن یوسف رواج فراوان یافت و پادشاه خود در راس طلاب فلسفه قرار داشت . کتابهاى فلسفه را گردآورد همچنان که فلسفه دانان را از اکناف جمع کرد. یکى از سرآمدان این فیلسوفان ابن طفیل بود. ابن طفیل شب و روز ندیم او بود. او علما را از اطراف جهان اسلامی بدان دیار دعوت می‌کرد و پادشاه را به اکرام آنان برمی‌انگیخت. ابوالولید محمدبن رشد یکى از همین دعوت شدگان بود. پیوستن او به یعقوب بن یوسف سرآغاز فصل نوینى در حیات او و فصل شکوهمندى در تاریخ فلسفه اسلامی است. ابن رشد یکى از چهره‌هاى مشهور فلسفه اسلامی است و فلسفه اسلامی چون او پشتیبان و مدافعى به خود ندیده است..

سبک تاریخ نگارى:

فن تاریخنگارى در اندلس نیز بمانند شرق، از همان سرچشمه اصلی اش، «حدیث» نشات گرفته است. جمع‌آوران احادیث پیامبرصلى الله علیه وآله نخستین کسانى بودند که به تناسب نوع احادیث مربوط به سیره پیامبر به تدوین تاریخ عمومی و تاریخ اسلام به سبک مؤلفان شرقى پرداختهاند علاوه بر آن، شرح حال صحابه و تراجم و تاریخ سیاسى اسلام و فتح شهرهاى مجاور را تدوین کرده‌اند. بنا به گفته صاحبنظران، تاریخنویسان اندلس داراى چند ویژگى هستند:

۱ - از آن جا که آموزش در اندلس از روش خاصى پیروى می‌کرده و آن اشتغال به فقه و حدیث و سیطره فقه مالکى بر قلمرو اندیشههاى مورخان بوده است زمانى که به تراجم رجال حدیث می‌پرداختند به توضیح شرح حال رجال حدیث و ادب می‌پرداختند. و در واقع سبک تاریخ نگارى آنها، همانند طبرى آمیزه‌اى از حدیث و تاریخ بوده است، این سبک با سبک تدوین تاریخى مسعودى، یعقوبى و ابى الفداء متفاوت بوده است، یعنى تنها بعد نقل حوادث تحلیل نسبى پدیده‌هاى تاریخى را نوشته اند بى آن که به حدیث اشارتى کنند.

۲ - در فن تاریخ‌نگارى، مورخان اندلس، جنبه ادبى به سبک نثر مسجع و گاهى منظوم را ملاحظه کرده‌اند. آن هم به جهت این که بیشتر مورخان اندلس، ادیب بوده‌اند. علاوه بر این که احساسات شدید و تعصبى خاص به شهرهاى اندلس داشته‌اند اندلس و اسپانیا، قطعه‌اى از قاره اروپا است، لذا عدهاى از مورخان غربى و مستشرقان اروپایى نیز درباره آن کتابهایى نوشتهاند و مطالب قابل توجه ارائه کرده‌اند. بسیارى از آنها در مورد حکومت اسلامی اندلس، بخوبى داورى کرده و منصفانه اعتراف نموده‌اند که مسلمانان در پیشرفت تمدن اروپایى سهم داشته‌اند و تمدن اسلامی اندلس، پلى براى انتقال تمدن و زمینه ساز نهضت فکرى اروپا بوده است.

و لذا هر گاه شهرى یا منطقه‌اى در اسپانیا سقوط می‌کرد و به دست مسیحیان می‌افتاد، مورخان با سوز و گداز خاصى، آن حادثه تاریخى را به نظم میآوردند و به علل و عوامل سقوط می‌پرداختند.

معروفترین مورخان اندلس مورخان اندلس عمده در گرایش به تاریخ‌نگارى ادامه داده اند : ۱ - فتح اندلس (سیاسى). ۲ - تراجم رجال و زندگینامه نویسى. از دسته اول می‌توان شخصیت‌هاى زیر را برشمرد : ۱ - ابن قوطیه، محمدبن عمر، متوفاى۳۶۷ ه گر چه ابن قوطیه در روزگار خود از دانشمندان بنام اندلس بوده و ناصر حاکم اندلس به وجود او افتخار می‌کرد و قالى نیز به فضل و دانش او گواهى داده است، اما وى چندان آثارى به جا نگذاشته، جز چند کتاب الافعال و تصاریف‌ها و المقصور والمحدود، شرح ادب الکاتب و تاریخ افتتاح الاندلس کتاب اخیر مشتمل است بر رویدادهاى تاریخى اندلس، از آغاز فتح آن توسط مسلمانان تا مرگ امیر عبدالله اموى این کتاب بیشتر بدان سبب ارزش دارد که اولا مؤلف خود اندلسى است و به اوضاع و احوال تاریخى و جغرافیایى آن، کاملا آشنا است، ثانیا معاصر با امویان اندلس است و این خود، بر اعتبار گفتههاى تاریخى او میافزاید، ثالثادر کتاب او، گاه و بیگاه مطالبى دیده می‌شود که بندرت می‌توان آن را در دیگر آثار تاریخى یافت. این کتاب بتازگى توسط آقاى حمیدرضا شیخى ترجمه شده و از سوى آستان قدس رضوى چاپ و منتشر شده است .

2- ابن حیان مورخ معروف قرطبى (۴۶۹ ه ) ابومروان حیان بن خلف متوفاى ۴۶۹ هجرى از نویسندگان منصور بن ابىعامر از پادشاهان اندلس، شخصیتى ادیب و مورخى بزرگ و نابغه بوده است. او مؤلف تاریخ بزرگ المقتبس فى تاریخ الاندلس در ده جلد و المتین در ۶۰ جلد بوده که اکنون ۳۰ جلد از آن باقى مانده است و تمام آن در موضوع تاریخ اندلس، از فتح آن به دست طارق بن زیاد تا زمان مؤلف میباشد. تراجم نویسان، ابن حیان را شخصیتى متین، راستگفتار و متتبع و ادیب معرفى کرده‌اند که تاریخ اندلس را واقعگرایانه و با اسلوب خاص نوشته است. او دانشمندى واقعگرا بود و از مدح صاحبان زور و زر و خوشایند این و آن بشدت پرهیز میکرد و با صراحت کلمه از قدرتمندان زمان نیز انتقاد میکرده است. و اگر از کسى مدحى میگفت، بی درنگ عیب او را نیز مطرح میکرد. او از دوران کودکى به تاریخ علاقه فراوان داشت و به تعبیر ابو عبدالله حمیرى «وى در نقل داستانها و اخبار هرگز دروغ نمی‌گفت».

۳ - ابن الفرضى (۳۵۰-۴۰۳ ه ) ابوالولید عبدالله بن محمد قرطبى معروف به ابن الفرضى از مؤلفان و مورخان بزرگ اندلس است که در حدیث و علم الرجال و تاریخ تبحر داشته است . او مؤلف کتاب تاریخ علماء الاندلس است که ابن بشکوال بر آن حاشیه نوشته و به نام الصله نامیده است، بعلاوه کتاب المؤتلف والمختلف، مشنیه النسبة و کتاب اخبار شعراء الاندلس از جمله مؤلفات ابن الفرضى است. ابن الفرضى در۳۵۰ هجرى در قرطبه متولد شد و فقه و حدیث و ادبیات و تاریخ را در قرطبه فرا گرفت. او مسافرت‌هایى به قیروان، قاهره، مکه و مدینه انجام داد و سرانجام به اندلس بازگشت و مدتى به قضاوت پرداخت و در سال۴۰۳ هجرى در جریان انقلاب بربرها در خانه خود به قتل رسید. ابن الفرضى از علماى معروف حدیث، رجال و تاریخ است و از کتابهاى بسیارى در خلال مسافرتهاى خود بهره برده است . از شاگردان او، ابن بشکوال است که عالمی متبحر بوده و کتاب استادش را تکمیل کرده و به نام الصلة فى تاریخ ائمة الاندلس تالیف کرده است.

۴ - لسان الدین ابن الخطیب (۷۱۳ ه ) وزیر معروف اندلسى است که مقرى مورخ معروف، کتاب خود نفح الطیب فى غصن الاندلس الرطیب فى ترجمة لسان الدین الخطیب در تاریخ اندلس و اوضاع اجتماعى آن و شرح حال ابن الخطیب را در چهار جلد نوشته است . در واقع کتاب نفح الطیب از آثار وجودى ابن الخطیب است. این دانشمند در سال۷۱۳ هجرى در غرناطه تولد یافت و پدرش از اعیان و محترمان دربار پادشاهان بنى الاحمر و مردى عالم و فاضل بوده است. ابن الخطیف طب و فلسفه، ادب، فقه و حدیث و تفسیر را از پدر خود فراگرفت و دانشمندى جامع شد . او در شرح حال علماى غرناطه بخصوص در مورد ابن خلدون مغربى کتابى مفصل به نام الاحاطه نوشته است. علاوه بر آن کتابها و رسائل زیادى در مورد ادبیات و سیاست و تصوف و فن انشاء نوشته است او با ابن خلدون دوستى و رفاقت داشته است و به همین جهت درباره وى کتابى نوشتبه نام الاحاطه. به نظر میرسد این کتاب، قبل از تالیف کتاب معروف ابن خلدون مقدمه بوده است. ابن الخطیب در باب سیاست، مقامه‌اى نوشته است به مانند مقامات حریرى به طور تحقیق، حضارت و فرهنگ اندلس از اول گرفته تا آخر آن، در وجود لسان‌الدین الخطیب، در چند بعدى بودن او از نظر وسعت اطلاعات و کثرت تالیفات و فزونى دانش خلاصه شده است. و شاید این همان نکته‌اى است که مقرى مورخ اندلس آن را بخوبى درک کرده است و بدین جهت کتاب خود نفح الطیب درباره فرهنگ اندلس را درباره لسانالدین الخطیب نوشته و به نام او نامیده است».

مرثیه‌اى که ناخوانده ماند

نکته اى در اول مقاله یادآور شدیم که اغلب مورخان و نویسندگان اندلسى از احساس ملى عجیبى برخوردار بوده اند و غالبا نوشته هاى خود را با عبارات ادیبانه و استشهاد از نثر مسجع و نظم تالیف کرده اند و هر کدام در کتاب خود داستان دراماتیک سقوط اندلس را حکایت کرده‌اند. از جمله آنها قصیده طولانى یکى از مؤلفان اندلس است که خواننده را به حزن عمیق و اندوه فراوان فرو می‌برد و اشک حسرت از دیدگان او فرومیبارد و با سوز و گدازى غیرقابل وصف مرثیه می‌سراید :

لکل شىء اذا ما تم نقصان فلایغر بطیب العیش انسان

هی الامور اذا شاهدتها دول من سره زمن ساءته ازمان


و ادامه می‌دهد:


تبکی الحنیفیة السمحاء من اسف           کما بکى لفراق الالف هیمان

على دیار من الاســـــــلام خالیــــة            قد اقفرت ولها بالکفر عمران

حیث المساجد قد صارت کنائس               ما فیهن الا نواقیس وصلبان

حتى المحاریب تبکی وهی جامدة            حتى المنابر ترثی وهی عیدان

یا عاقلا و له فی الدهر موعظة                 ان کنت فی سنة فالدهر یقظان

یا من لذلة قوم بعد عزهم                         احال حالهم کـــــــفرا وطغیـــان

بالامس کانوا ملوکا فی منازلهم                 والیوم هم فی بلاد الکفر عبدان

فلو تراهم حیارى لا دلیل لهم                         علیهم من ثیاب الذل الوان

و لو رایت بکاهم عند بیعتهم                      لهالک الامر واستهوتک احزان


و در آخر با این بیت ختم می‌کند:


لمثل هذا یذوب القلب من کبد               ان کان فی القلب اسلام و ایمان


آرى اندلس که روزى مشعل تمدن اسلامی بود و واسطةالعقد انتقال فرهنگ به فرنگ، چنین سقوط میکند و در سقوط آن قلب می‌سوزد و چشم می‌گرید و هر انسان مسلمان دلسوز صیحه میزند و فریاد می‌کند و بر ویرانى محرابها و سقوط منبرها که روز و روزگارى مصلاى نمازگزاران و محل اعتلاى خطیبان بوده‌اند، مرثیه می‌سراید

 
منبع:http://andolos.blogfa.com

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تا 1439...

جستجو

بایگانی

پربازديدها

آخرين نظرات

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی