تصاوير منتخب

۰

دلایل شکل گیری قیام عاشورا

بعد از رحلت رسول گرامی اسلام جامعه ی اسلامی دچار اولین انحرافات شد. با غصب حق علی (ع) پایه گذار بدعت های بزرگی در میان امت اسلامی شدند.بعد از شهادت علی (ع) ،امام حسن (ع) نیز توسط معاویه  تحت فشار قرار داشت.تحرکات  وحیله های معاویه و یارانش چنان در اصحاب امام حسن(ع) اثر گذار بود،که فرماندهان سپاه امام (ع) از اطراف ایشان پراکنده شدند.در چنین شرایطی که امام حسن(ع) ،قیام را بدون نتیجه می دید،مجبور به صلح با معاویه شد.بدین ترتیب امام مجتبی(ع) توانست با صلح قهرمانانه اش ،عملا شرایطی را برای امام حسین (ع) بوجود بیاورد که در صورت رعایت نکردن مفاد صلحنامه توسط معاویه،انحراف معاویه برای مردم روشن شود و هم در صورت قیام امام حسین(ع)،این قیام دستاوردی برای اسلام داشته باشد.معاویه که در زمان امام حسن (ع) به هیچکدام از تعهداتش پاییبند نبود ،بعد از شهادت امام (ع) سعی در گرفتن بیعت برای پسر بوزینه بازش یزید از امام حسین(ع) داشت که موفق نیز نشد. معاویه در هنگام مرگ یزید را به عنوان جانشین انتخاب کرد که این برخلاف قرار داد با امام حسن(ع) بود.در یک بند از این صلحنامه آمده است که حسن بن علی حکومت را به معاویه واگذار می کند به این شرط که بعد از معاویه حکومت به حسن بن علی (ع) برسد و اگر برای او اتفاقی افتاد حسین بن علی(ع)جانشین اوست و معاویه حق ندارد برای خود جانشینی تعیین نمایید.بعد از مرگ معاویه یزید به سفارش پدرش اقدام به گرفتن بیعت از امام حسین(ع) نمود.یزید به والی مدینه دستور می دهد که از حسین بن علی (ع) برایم بیعت بگیر و اگر امتناع نمود او را به قتل برسان.یزید برخلاف معاویه که حداقل تلاش میکرد در ظاهر خود را فردی معتقد به اسلا م نشان دهد،آشکارا به احکام اسلامی بی اعتنایی میکرد و از این موضوع نیز هیچ ابایی نداشت.به همین دلیل وقتی سربازان والی مدینه به سراغ امام(ع) آمدند ،و او را به پیش عتبه والی مدینه بردند،عتبه گفت :یزید دستور داده تا با او بیعت کنی ،اما ایشان از بیعت خود داری نمود.عتبه نامه ای برای یزید نوشت و خبر را به او داد و نظرش را خواستار شد.یزید درپاسخ عتبه نوشت:آنگاه که که نامه ی من به تو رسید،پاسخش را هر چه زودتر برایم بفرست. در نامه ات برمن روشن کن که چه کسی در فرمان من است و چه کسی از آن سر باز زده است، در ضمن در کنار پاسخ نامه ،سر حسین بن علی نیز باشد.این خبر به حسین علیه السلام رسید و قصد خروج از مدینه را کرد. امام حسین(علیه السلام) در شب 28 رجب سال 60 هجری همراه با بیشتر خاندان خویش و بعضی یاران، پس از وداع با جدش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از مدینه به طرف مکه حرکت کرد.

چرا امام حسین(ع)مانندامام حسن(ع) صلح نکرد؟

اگر در زمان امام مجتبی(ع)ایشان دست به قیام می زدند نتیجه ای برایشان در بر نداشت ،چون نیروی واقعی نداشت وبجز عده ای معدود کسانی که در اطرافشان بودند ،افرادی سست عنصر بودن که با کوچکترین  وسوسه و تهدید از راه بدر می شدند مثل چند فرمانده ی سپاه ایشان که به وسوسه ی ازدواج با دختر معاویه حتی حاضر به کشتن امام(ع) بودندویا جاسوسانی که به داخل لشکر امام (ع)نفوذ کرده بودند،هر لحظه می توانستند که برای امام(ع)یا اطرافیانش خطرساز باشند.شخصی که با امام حسن(ع) در نبرد بود معاویه صحابی رسول خدا،کاتب وحی که در ظاهر به تمام احکام اسلامی پاییبند بود.امام حسن (ع)باید حرکتی انجام می داد که به نفع اسلام باشد. به همین دلیل مجبور به صلح شد.در صلحنامه مواردی گنجانده شده بود که می توانست،چهره ی واقعی معاویه را نشان دهد.از جمله اینکه متعرض امام نگردد،به کتاب خدا و سنت رسول خدا عمل نمایید،بعد از خود کسی را به خلافت تعیین ننمایید،شیعیان علی(ع) در شام و حجاز و عراق و یمن از شر او ایمن باشند و سرانجام حضرت علی(ع) را در نماز و منابر سب نکنند.معاویه نیز نتوانست به چنین قراردادی عمل نمایید و چهره ی واقعی خود را به همگان نشان داد.اما یزید کسی بود که به هیچ چیزی پاییبند نبود و آشکارا فسق و فجور مرتکب می شد و به چیزی جز شهوات و تمایلات حیوانی فکر نمی کرد و میمون باز بود و آشکارا شراب می خورد. اگر امام حسین(ع) در چنین شرایطی که یزید به چیزی پاییبند نبود و با توسل به زور به خلافت رسیده بود،قیام نمی کرد چیزی از اسلام باقی نمی ماندامام حسین(علیه السلام) هدف خروج از مدینه را در وصیتنامه اش چنین بیان می کند:
... و جز این نیست که برای اصلاح در میان امت جدم خارج شدم. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده و به راه و روش جدم (رسول خدا) و پدرم علی (علیه السلام) رفتار نمایم .
کسی که به سوی خدا دعوت کند عمل نیک انجام دهد و بگوید از مسلمانان هستم، از خدا و رسولش جدا نمی شود.امام حسین(علیه السلام) در سوم شعبان به مکه رسید و در خانه عباس بن عبدالمطلب سکنی گزید. مردم مکه و زائران خانه خدا که از اطراف آمده بودند به دیدار حضرت شرفیاب می شدند.امام حسین(علیه السلام) پس از رسیدن دوازده هزار نامه از جانب کوفیان، مسلم بی عقیل را در روز 15 رمضان به عنوان نماینده خویش به سوی کوفه فرستاد. یزید چون خبر بیعت مردم کوفه با مسلم را شنید عبیدالله بن زیاد رابه کوفه فرستاد.حضرت با رسیدن نامه مسلم بن عقیل مبنی بر بیعت مردم کوفه با وی و از سوی دیگر برای حفظ حرمت خانه خدا - که تصمیم به قتل آن حضرت، در آنجا گرفته بودند - در هشتم ذی الحجه به رغم مخالفت بسیاری از دوستان به سوی عراق روانه شد.

چرا امام حسین(ع)حج خود را نیمه تمام گذاشت و از مکه در آستانه شروع اعمال حج خارج شد؟

نقل صحیح این مورد بدین  صورت است که:امام حسین (ع) به احرام حج، محرم نشده بود ،زیرا امام(ع)در 8ذی الحجه از مکه خارج شد،در حالی که اعمال حج-که با احرام در مکه و وقوف در عرفات شروع میشود- از شب نهم ذی الحجه آغاز میشود واین سخن نیز که ایشان حج خود را به عمره تبدیل کرد نیز مطرح است اما بعید است که امام(ع) محرم شده باشد،چون کسی که می خواهد اعمال حج را انجام دهد،روز هشتم یا نهم ذی الحجه محرم می شود و دلیلی برای محرم شدن زودتر از موعد وجود ندارد.روایاتی در کتاب کافی در این باره از امام صادق(ع) نقل شده است:امام صادق(ع) فرمودند:امام حسین(ع) در ماه ذی الحجه عمره انجام دادند و سپس در روز ترویه(هشتم) به سوی عراق حرکت کرد کسی که نمی خواهد حج انجام دهد می تواند عمره انجام دهد.و دلیل ترک مکه این بود که دشمنان نقشه ی قتل امام(ع) را کشیده بودندوبرای جلوگیری از هتک حرمت خانه ی خدا امام آنجا را به قصد عراق که تا آن زمان در بیعت با مسلم بودند،ترک کرد.

 عبیدالله با ارعاب و وسوسه ی مردم منافق و دورو کوفه،آنها  را از اطراف مسلم بن عقیل پراکنده ساخت و اورا در روز عرفه ی سال 60هجری قمری به شهادت رساند.این خبر  ،سه شنبه 22 ذی الحجه سال 60هجری قمری به امام رسید. حضرت فرمودند: «اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون»؛ همه از خدائیم و به سوی او باز می گردیم، پس از اینها زندگی سودی ندارد. آنگاه اشک به صورتش جاری شد و همراهان نیز گریه کردند. نوشته اند: امام حسین(علیه السلام) با یارانش اتمام حجت کرد. اما گروهی که به طمع مال و مقام دنیا با امام آمده بودند، پس از این خبر، از حضرت جدا شدند.

چرا امام حسین (ع) بعد از شنیدن شهادت مسلم بن عقیل برنگشتند؟

هدف اصلی امام (ع) امر به معروف و نهی از منکر و قیام علیه دستگاه جبار بود،که آشکارا فسق و فجور میکرد و همچنین مدعی جانشینی رسول خدا بود و به همین دلیل بعد از شهادت مسلم به راه خودشان ادامه دادند.امام حسین(علیه السلام) در روز شنبه 26 ذی الحجه 60 هجری قمری به مکانی به نام شَراف (و ذُو حُسَم) رسیدند. حضرت در منزلگاه شراف دستور دادند که آب فراوان برداشته و صبحگاهان حرکت کنند. در میان راه و هنگام ظهر به لشکری برخوردند و امام حسین(علیه السلام) با سرعت و قبل از دشمن در منزل «ذُوحَسَم» مستقر شد. آنگاه امام(علیه السلام) فرمان داد تا لشکر دشمن و نیز اسبان آنان را سیراب کنند .لشکر امام(علیه السلام) و لشکر دشمن به فرماندهی حُر، نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت خواندند. امام سپاه حُر را چنین خطاب فرمود: ما اهل بیت سزاوارتر به ولایت و حکومت بر شما هستیم از مدعیانی که بر اساس عدالت رفتار نمی کنند و در حق شما ستم روا می دارند. ای مردم! من به سوی شما نیامدم مگر آن که دعوتم کردید. پس اگر از آمدنم ناخشنودید، بازگردم.» تا حضرت خواست برگردد، حُر مانع گشت. حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟ حُر گفت: مأمورم که تو را به نزد عبیدالله بن زیاد ببرم . حال اگر نمی پذیری، حداقل راهی را انتخاب کن که نه به کوفه باشد و نه به مدینه .

امام حسین(ع)واصحابش در روز پنج شنبه دوم محرم الحرام 61 هجری نینوا ( و کربلا)شدند.
نینوا جایی است که حرّ دستور یافت حضرت را در بیابانی بی آب و علف و بی دژ و قلعه فرود آورد. امام برای اقامت در محل مناسب تری، به حرکت خود ادامه داد تا به سرزمینی رسید. اسم آنجا را سوال فرمود؛ تا نام کربلا را شنید، پس گریست و فرمود: پیاده شوید، اینجا محل ریختن خون ما و محل قبور ماست، و همین جا قبور ما زیارت خواهد شد، و جدم رسول خدا چنین وعده داد .عبیدالله بن زیاد نامه ای بدین مضمون برای حضرت نوشت: خبر ورود تو به کربلا رسید. من از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم تا تو را بکشم و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام. امام(علیه السلام) فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است.
جنگ از طرف سپاه دشمن شروع شد و امام حسین(ع) و اصحابش آغاز گر جنگ نبودند،در تمام مدت حضور امام حسین(ع) در کربلا تا لحظه ی شهادتشان حتی در زمانی که شمر ملعون بر روی سینه ی مبارکشان نشته بود،ایشان به دنبال هدایت و  دست گیری از دشمنان بودند.

چرا امام حسین(ع) با آنکه از شهادت خود با خبر بود،خانواده اش را به کربلا برد؟

در این باره می توان به چند دلیل اشاره کرد

1-دستور الهی بوده است

امام حسین(ع) در پاسخ برادرش محمد حنفیه می فرماید:خداوند چنین  خواسته که آنان (اهل بیت)به اسارت برده شوند

2-پیام رسانی

امام حسین(ع) خانواده اش را با خود برد تا با این کار،در کاخ دشمن نیز پیام خود را به همگان برساند. پس از عصر عاشورا تمام کارها به حضرت زینب (س) واگذار میشود.او در مقابل پیکر  برادر ،دوست و دشمن را به گریه در می آوردو بارها در کاخ یزید، حضرت زینب (س) و امام سجاد(ع) یزید را تحقیر می کنندو طبل رسوایی حکومت اموی را به صدا در آوردندو با تریبونی که خود یزید نا خواسته در اختیار  آنها قرار داد،تمام تبلیغات 42ساله امویان را بر علیه آل علی(ع) را بی اثر نمودند.

3-افشای جنایت حکومت اموی

حضور خانواده ی امام حسین(ع) ،چهره ی سفاک و بی رحم و غیر انسانی حکومت یزید را برملا کرد.ضرب و شتم زنان و کودکان،جان دادن طفل شش ماهه در کنار فرات با لب تشنه،کتک خوردن دختر خردسال در کنار پیکر پدر،شهادت علی اصغر(ع)،تشنگی کودکان همه ی اینها قساوت و بی رحمی حکومت یزید را نشان می داد و حتی خانواده ی او را نیز تحت تاثیر قرار داد،به طوری که همسر یزید در مقابل او موضع گیری کرد.امام سجاد(ع) هنگامی که می خواست دستگاه بنی امیه را رسوا کند فرمود:پدرم،را با قطعه قطعه کردن شهید کردند،همچون پرنده ای در قفس،پر و بال او را شکستند تا جان داد.امام(ع)بدین ترتیب عمق فاجعه را به مردم فهماند ،تا مردم فکر نکنند یک جنگ عادی بوده و عده ای هم کشته شده اند.امام(ع) فرمودند:اگر قصد کشتن داشتید،چرا انگونه کشتید؟چرا مثل پرنده بدنش را پاره پاره کردید؟چرا در کنار نهر آب،او را تشنه کشتید؟چرا او را دفن نکردید؟چرا به خیمه های او حمله کردید؟چرا کودک او را شهید کردید؟این سخنرانی با چنین کلماتی غوغایی در بین مردم شام ایجاد کرد و عقل و احساسات را در مقابل حکومت اموی بیدار نمود.

4- امام حسین(ع) خانواده اش را با خود برد تا نشان دهد که به قصد جنگ خروج نکرده و هدف فساد ندارد و برای اصلاح امت جدش قیام نموده است.

۵-یکی از دلایل دیگری که امام حسین(ع) خانواده اش را با خود برد،این بود که اگر امام(ع) خانواده اش را در هر جایی ،چه در مدینه و یا در جای دیگر ،می گذاشتند حکومت یزید آنها را دستگیر میکرد و با تحت فشار قرار دادن آنها امام (ع)را مجبور میکرد که خود را نشان دهد و در آن صورت اگر امام(ع) کشته می شد هیچ دستاوردی برای اسلام و امام(ع)نداشت.

 چه کسانی با امام حسین(ع) جنگیدند؟

شمر بن ذی الجوشن

یکی از بزرگترین افراد در روز عاشورا شمر بن ذی الجوشن است.شمر از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین بود و از جانبازان امیرالمومنین وکسی که در میدان نبرد تا پای شهادت پیش رفت.شمر کسی است که شانزده بار با پای پیاده از کوفه به سفر حج رفته است و نیایش های عجیبی نیز دارد که اگر کسی نداند این نیایش ها برای شمر است تحت تاثیر این مناجات ها قرار خواهد گرفت شمر و بسیاری دیگر که آن طرف بودند، پیشانی پینه بسته داشتند.در کربلا صدای تلاوت قرآن در آن طرف بلند بود و برخی از این افراد قهرمانان جنگهای امام علی بودند.

شبث بن ربعی

به نقل طبری، مورخ مشهور، شبث بن ربعی که از قبیله بزرگ بنی‌تمیم بود، وی از اصحاب رسول خدا(ص) خوانده نشده اگرچه طبق شواهد باید در عصر آن حضرت، مسلمان شده باشد، به حضور پیامبر اسلام(ص) نرسیده و لذا افتخار صحابی بودن حضرتش را نیافته است؛ با این حال، در کتب رجالی در شمار اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) به حساب آمده است.در پی قتل عثمان و به خلافت رسیدن امیر مؤمنان علی(ع) و استقرار آن حضرت در کوفه پس از جنگ جمل، شبث بن ربعی جزو اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) شد.در صفین و پیش از آغاز جنگ، امیرالمؤمنین(ع) او و بشیر بن عمرو بن محصن انصاری و سعید بن قیس همدانی را نزد معاویه فرستاد تا وی را از سرکشی و جنگ و به هدر دادن خون مسلمانان بازدارند. شبث بن ربعی در سخنانی معاویه را در امر خونخواهی عثمان به چالش کشید و به‌گونه‌ای با او برخورد کرد که موجب خشم معاویه و اخراج آن‌ها شد. هنگام وقوع جنگ، شبث توسط امیرمؤمنان علی(ع) به فرماندهی قوم بنی‌حنظله منصوب شد، اما پس از نیرنگ معاویه و عمرو بن عاص در به نیزه کردن قرآن‌ها، شبث به جرگه کسانی پیوست که خواهان متارکه جنگ و آتش‌بس بودند.با پیدایش خوارج، شبث بن ربعی به آن‌ها پیوست و به فرماندهی سپاه خوارج نیز رسید و در روستای نهروان که محل اجتماع و اعلام موجودیت خوارج بود، مستقر شد و به نقل طبری، اول کسی است که «حروریه» یعنی خوارج را موجودیت بخشید. با این حال، روایت شده شبت توسط عبدالله بن کواء یشکری به فرماندهی خوارج منصوب شد و تا پیش از وقوع جنگ نهروان خوارج در فرمان او بودند.مطابق نقل‌های تاریخی، شبث بن ربعی بانی یکی از مساجد ملعونه کوفه است که امیرمؤمنان(ع) مردم را از نماز گزاردن در آن‌ها منع فرموده بود. شبث بن ربعی پس از شهادت امیرمؤمنان علی(ع) جزو اصحاب امام حسن مجتبی(ع) شد.وپس از صلح امام مجتبی(ع)، با معاویه بیعت کرد و همچنان موقعیت خود را به‌عنوان یکی از مشایخ و اشراف قبایل کوفه حفظ کرد. پس از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید و در پی آن عدم‌بیعت حضرت امام حسین(ع) با یزید و هجرت آن حضرت به مکه، خبر ایستادگی امام(ع) در برابر خلافت غاصبانه یزید به کوفه رسید.پس از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید و در پی آن عدم‌بیعت حضرت امام حسین(ع) با یزید و هجرت آن حضرت به مکه، خبر ایستادگی امام(ع) در برابر خلافت غاصبانه یزید به کوفه رسید. موج گسترده دعوت از حضرت ابا عبدالله(ع)، حتی اشراف قبایل و کسانی که سابقه خیانت و کوتاهی نسبت به امیرمؤمنان(ع) و امام مجتبی(ع) را داشتند نیز در بر گرفت. شبث بن ربعی در زمره هفت تن از اشراف کوفه است که آخرین نامه دعوت را به سوی امام حسین(ع) فرستادند.( شبث بن ربعی از نخستین کسانی است که با شکستن عهد و پیمان خود با امام حسین(ع) به‌سوی عبیدالله زیاد شتافت و در زمره خواص او درآمد.

عمر بن سعد

عمر بن سعد از تابعین است که در کوفه می‌زیست عمر سعد ، خود، همبازی حسین(ع) در سنین کودکی بود و شاهد بود که چگونه رسول خدا (ص) ، حسین را در آغوش می گرفت و به او عشق و محبّت می ورزید. از این رو ،  رویارویی با حسین را ننگی ابدی برای خود و خانواده اش می دانست. عبیدا لله که با تردید ابن سعد مواجه شد، گفت: «حکومت ری مشروط به انجام این مأموریت است، فکر کن و سریعتر نتیجه را به من اعلام کن». حضرت محمد (ص) به پدرش می فرمایند که پسرت حسین (ع) را می کشد به همین دلیل عمربن اسد همیشه از مواجه شدن با امام حسین (ع) به خاطر سخن حضرت محمد (ص) فرار می کرد ولی در آخر هم طبق گفته پیامبر اکرم (ص) قاتل امام حسین (ع) شد.در(ص240کتاب آه): عمر ابن سعد سر به زیر انداخت. آنگاه گفت «به خدا سوگند من میدانم آزار کردن او حرام است. ولیکن در خود نمیبینم که بتوانم ملک ری را به دیگری واگذارم.»

 سنان بن انس

سَنان بن انس نخعی کسی است که در حادثه ی کربلا سر حسین بن علی را کامل از بدن جدا کرد. سید بن طاووس در لهوف می‌نویسد که عمر بن سعد به خولی بن یزید فرمان داد که سر حسین بن علی را جدا کند ولی او نتوانست. سنان بن أنس نخعی از اسبش پایین آمده و شمشیر بر گلوی حسین نهاد و گفت «به خدا سوگند، سر تو را از بدن جدا می‌کنم در حالی که می دانم تو پسر رسول خدا هستی و پدر و مادرت بهترین مردم اند» و سپس سر او را از بدنش جدا کرد.‌ابن ابی الحدید در «شرح نهج‌البلاغه» به نقل از فضیل از محمد‌بن علی:
وقتی امام علی (ع) گفت: «پیش از آن که مرا از دست بدهید از من بپرسید و به خدا سوگند از من درباره گروهی نخواهید پرسید که صد نفر را گم‌راه و صد نفر را راه‌نمایی می‌کنند، مگر این که می‌گویم فرمانده و جارچی آن گروه کیست.» مردی برخاست و گفت:‌ به من بگو که چقدر در سر و ریشم مو هست. امام علی (ع) به وی فرمود: «به خدا سوگند، دوستم به من خبر داد که بر سر هر مویی که در سرت هست، فرشته‌ای وجود دارد که تو را لعن می‌کند و بر سر هر مویی از ریشت شیطانی است که تو را گمراه می‌کند و در خانه‌ات بچه عزیزی داری که پسر پیامبر خدا (ص) را می‌کشد.» پسر آن مرد،‌ کُشنده حسین (ع)، در آن روز کودکی بود که چهار دست و پا راه می‌رفت. او سنان بن انس نخعی بود.
اینها کسانی بودند که بعضی ها در گذشته به عنوان اصحاب امام علی(ع) و امام مجتبی(ع)شناخته می شدند،بعضی ها مثل عمر سابقه ی دوستی با امام حسین(ع) داشتند و حافظ قرآن بودند واهل نماز و روزه و به برتر ی امام (ع) نیز معترف بودند و کشتنش را حرام می دانستنداما دلبسته به دنیا و بی بصیرت بودند که کارشان به کشتن امام زمانشان کشیده شد.

 فلسفه ی عزاداری برای امام حسین(ع)

دلایلی را میتوان برای عزاداری مطرح کرد از جمله:

1-ایجاد وحدت بین شیعیان:عزاداریها میتواند باعث ایجاد وحدت در بین محبان اهل بیت(ع) باشد.

2-ایجاد پیوند قلبی بین مردم و امامان بزرگوار:شرکت در مجالس اهل بیت(ع) موجب ارنباط روحی با آن بزرگواران میشود.

3-آشنایی با سیره ی ائمه (ع): این مجالس بهترین فرصت برای بیان سیره و اهداف آن بزرگواران است

4-الگو گیری از رفتار ائمه (ع) در مواجهه با شرایط سیاسی جامعه: وقتی در بیان واقعه ی عاشورا، ظلم ها و انحرافات و منکرات دشمنان اسلام بیان می گردد و چهره ی واقعی مدعیان خلافت اسلامی بر ملا می شود، اذهان مخاطبان و شنوندگان به انحرافات موجود در جامعه ی خودشان، معطوف می گردد و درصدد اصلاح جامعه ی خویش ، با دوری کردن از یزید هر زمان و اطاعت از حسین زمان خویش، بر می آیند و در می یابند که ظلم ها و انحرافات و منکرات، اختصاص به زمان خاصی نداشته و در هر زمان ممکن است جامعه به چنین حوادثی دچار شود؛ به عبارت دیگر این مجالس موجب بصیرت و آگاهی انسانها نسبت  به زمان خویش می شود و در این مجالس است که انسانها نسبت به وظایف خود، آگاه می شوند.بدون هیچ شکی کشنه شدن حسین بن علی علیه السلام یک مسأله سیاسی است و  این گریه ها و عزاداریها نیز یک مسأله سیاسی است.امام سجاد(ع) امام معصوم است ومظهر صبر، ‌به‌ مدت 20 سال گریه خود ‌را‌ ‌در‌ مناسبت های مختلف آشکار می ساخت  اما همین امام سجاد وقتی فرزندش نا خواسنه توسط غلامش کشته میشود ،غلام را در راه خدا آزاد می کند با آرامش کامل فرزندش را دفن می کند یا در حال نماز وقتی پسرش درچاه می افتد  نمازش را ادامه می دهد وبه مادر بچه می فرمایند . بچه ات را بگیر ، ای کسی که یقینت به خدا کم است در واقع تاثر و اندوه امام ، محکوم کردن جنایات امویان و زنده نگه داشتن یاد و اهداف حماسه کربلا به عنوان شیوه ای دیگر از مبارزه بود. امام سجاد (ع) با این اقدامات ، چهره مزورانه و اسلام ستیزانه امویان را برای مردم آشکارمی کرد.همانطور در گذشته عزاداریهابرای تشنگی و کشته شدن نبود ،الآن هم عزاداریها و گریه ها برای تشنگی و اسرات و کشته شدنها نیست ،برای اهدافی است که عاشورا دنبال می کند ،برای رسیدن به حکومت جهانی الهی است،برای مقابله با دشمنان خداوند است ،برای امام زمان شناسی است،برای دشمن شناسی است،برای قیام ومبارزه است و برای بیداری است و بدون تردید شور بدون شعور از اهداف عزاداری برای سید الشهدا(ع) نیست.

رابطه ی قیام عاشورا و قیام  مهدی( عج)

قیام  عاشورا برای احیای دین خدا انجام گرفت و قیام امام زمان (عج) نیز برای احیای دین خداست و برای از بین بردن سفاهت و جاهلیت برای همیشه است.عاشورا زمینه ساز  ،حکومت الهی مهدی(ع) است. کسانی که بخواهند از اصحاب امام زمان(ع) باشند و برای قیام ایشان زمینه ساز باشند باید الگویی مناسب که برای قیام و مقاومت بیابند و چه الگویی بهتر از قیام امام حسین(ع) که شجاعت ،ایثار ،مقاومت،ایستادگی،دشمن شناسی،تولی و شهادت در آن متجلی است. به وسیله ی عاشورا مردم نسبت به امام (ع) معرفت پیدا می کنند ،به وسیله ی عاشورا برای امام (ع) نیرو جذب می کنندو برای ایشان تبلیغ میکنند.خیمه هایی که الآن به نام امام حسین (ع) در سرتاسر  دنیا برپاست ،اینها در واقع متعلق به امام زمان(عج)است.مردم از اول محرم تا 10شب آنجا می نشینند تا به امام زمان خود بگویند که حسین زمان شمایید و ما هم  یاران شما هستیم که در اینجا جمع شده ایم و روز عاشورا نیز همه ی آنها قیام می کنند،قیامی به نام امام حسین(ع) اما برای اعلام آمادگی به حضرت مهدی(عج).در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که:مهدی(عج) در روز عاشورا قیام خواهد کرد.با این وجود میتوان دریافت که چرا علمای شیعه برای برپایی عزاداری امام حسین(ع)تا این اندازه تلاش می کردند. قیام امام حسین(ع)زمینه ساز حکومت امام زمان(عج) است و قیام امام زمان(عج) در راستای عاشوراست. امام زمان (عج) منتقم  امام حسین(ع) است .و این رابطه ی بین عاشورا و مهدویت است. 

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تا 1439...

جستجو

بایگانی

پربازديدها

آخرين نظرات

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی