تصاوير منتخب

۳

فرعون و شیطان

تاریخی و اجتماعی

فرعون و شیطان

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی می‌کرد. روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: «اگر تو خدا هستی پس این

خوشه را تبدیل به طلا کن.»

فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره‌ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب

خوابگاهش را به صدا در آورد. فرعون پرسید: «کیستی؟»

ناگهان دید که شیطان وارد شد و گفت: «خاک بر سر خدایی که نمی‌داند پشت در کیست.»

سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد. بعد خطاب به فرعون گفت: «من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم، آنوقت

 تو  با این همه حقارت ادعای خدایی می‌کنی؟»

پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: «چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده نشوی؟»

شیطان پاسخ داد: «زیرا می‌دانستم که از نسل او همانند تو به وجود می‌آید!»

نظرات (۳)

  1. فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ ...

    به غذایی که میخوریم دقت داریم؟؟؟

    توضیح در...

    http://sajjad-m.blog.ir/1393/02/16/%D9%81%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%89-%D8%B7%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%87

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تا 1439...

جستجو

بایگانی

پربازديدها

آخرين نظرات

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی